آل‌اسحاق: گره‌زدن خروج آمریکا از برجام با انتخابات خطاست/ مذاکره دیپلمات‌ها که سرخود نبوده!

عضو شورای مرکزی جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی گفت: جامعه ما بعد از چهل سال به حدی رسیده که مصالح و مضارش را خوب تشخیص می‌دهد. وقت آن نیست که عده‌ای تندرو بخواهند به صحنه بیایند و میدان‌داری کنند.

برجام دوباره موضوع اصلی عرصه سیاسی کشور شده است. موافقان و مخالفان بعد از خروج ترامپ از برجام روزی نیست که کنایه‌ای به یکدیگر نزنند و مواضع گذشته یکدیگر را به چالش نکشند. مخالفان برجام از خسارت‌های بدعهدی آمریکا می‌گویند و معتقدند دولت از اول نباید به وعده‌های مقامات کاخ سفید اعتماد می‌کرد، موافقان برجام نیز از انزوای این روزهای ترامپ سخن می‌گویند و مدال افتخار به دیپلمات‌ها می‌دهند که پروژه ایران‌هراسی او را منکوب کردند.
یحیی آل‌اسحاق عضو شورای مرکزی جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی چند روز پس از این تصمیم ترامپ، ضمن اشاره به تهدید بزرگ خارجی علیه ایران تأکید می‌کند: عقل، غیرت و عزت در این است که فعلا دعواهای داخلی را کنار بگذاریم تا تکلیف تهدید خارجی را روشن کنیم و دشمن خارجی را سرجایش بنشانیم. مشروح گفت‎وگو با این اقتصاددان سیاستمدار را در ادامه بخوانید:
ترامپ در نهایت تصمیم خود را برای خروج از برجام اجرا کرد. این اقدام صحنه سیاسی کشور را تغییر داد و منجر به تشکیل یک دوقطبی شد، برخی گفتند «خروج از برجام ضعف آمریکا و قوت تیم مذاکره‌کننده ایران را نشان داد و باید از دیپلمات‌هایمان قدردانی کنیم»، در مقابل گروهی نیز معتقدند «اعتماد به آمریکا اشتباه و ساده‌لوحانه بود و ایران متضرر شد» بنابراین نقدهای تندی را علیه دولت مطرح کردند. حتی پیشنهاد بررسی طرح عدم کفایت رئیس‌جمهور را دادند و خواستار عذرخواهی رئیس‌جمهور از مردم شدند. به نظر شما در وضعیت کنونی که دولت در حال مذاکره با طرف اروپایی است، این منازعات چه محلی از اعراب دارد؟
درگیری استکبار با ما در صحنه‌های منطقه‌ای و جهانی در دو حالت قابل تحلیل است؛ نخست اینکه در نقطه ضعف قرار داریم و می‌خواهند آخرین ضربه‌ها را بزنند و کار را تمام کنند و به اهداف خود که همانا براندازی نظام جمهوری اسلامی است برسند. دوم آن‌که برخوردهای استکبار به علت قدرت، توانایی و اقتدار و ضریب تأثیرگذاری ایران در منطقه و جهان است و مستکبران نگران آثار بعدی این اقتدار جمهوری اسلامی هستند. بنابراین هر آن‌چه در چنته دارند می خواهند اعمال کنند.
معتقدم حالت دوم متصور است؛ برخورد استکبار با ما، به لحاظ قدرت جمهوری اسلامی است نه ضعف. اگر مسئله ضعف بود، این همه های و هوی لازم نبود و حرکت نهایی را انجام می‌دادند. در حوزه منطقه‌ای موضع ما درباره عراق، سوریه، بحرین، یمن و رژیم صهیونیستی، از موضع اقتدار است چون تمام سیاست‌هایی که آمریکایی‌ها همچون خاورمیانه بزرگ و ایجاد داعش و غیره به اجرا درآوردند به نتیجه نرسید. وقتی ترامپ می‌گوید «۶هزارمیلیارد دلار در خاورمیانه خرج کردیم اما نتیجه‌اش به نفع ایران شد»، موید همین مسئله است. عملکرد و جایگاه ما در حوزه‌های سیاسی، نظامی و امنیتی در منطقه روشن و نشانه اقتدار ایران است.
در زمان شروع مذاکرات بحث‌های متفاوتی مطرح بود. نهایتا با همه جر و بحث‌ها، نظام به تصمیمی رسید که هیأتی برود و مذاکره کند. اعضای این هیأت بارها و بارها از جانب مقام معظم رهبری مورد تأیید قرار گرفتند. البته شرط و شروطی هم برای مذاکرات گذاشتند و هدایت‌هایی انجام دادند. اصل قضیه این است که این هیأت از طرف دولت سرخود برای مذاکره نرفت. نکته دیگر آن‌که همان زمان رهبر معظم انقلاب و عده‌ای می‌گفتند «جنس طرف مقابل خاص است و مورد اعتماد نیست». در مذاکرات نیز نمی‌شود گفت «آن‌چه کاملا ما می‌گوییم باید انجام شود». مذاکره نهایتا با کم و زیادهایی به یک نتیجه منجر شد. پس این طور نیست که بگوییم تیم مذاکره‌کننده کار بدی کردند. به هر حال هر کاری کردند قدم با قدم با هماهنگی‌هایی بود.
پس شما نیز معتقدید دولت در موضوع مذاکرات با مقام معظم رهبری هماهنگ عمل کرد؟
{دولت} با مجموعه نظام اعم از شورای عالی امنیت ملی و مجلس مذاکرات را هماهنگ کرد و همه هم آزادانه صحبت‌های‌شان را گفتند، نهایتا با یک شرط و شروط و پیش‌نویسی به دولت اجازه دادند برود مذاکره کند. حالا امروز می‌گویند آیا در آن چارچوب مذاکرات انجام شد؟ این مسئله قابل بررسی است.
می‌توانستیم در آن زمان برجام را نپذیریم؟
می‌توانستیم یا نمی‌توانستیم، بحث چندماهه مجلس و شورای عالی امنیت ملی بود.
همان زمان که توافق هسته‌ای حاصل شد برخی می‌گفتند «ما نباید برجام را می‌پذیرفتیم» و امروز نیز آن‌ها به حرف‌های ۳ سال پیش خود استناد می‌کنند. اما آیا واقعا اوضاع کشور ایجاب می‌کرد که برجام مورد قبول دولت ایران قرار نگیرد؟
الان وقت بحث درباره این موضوع نیست. وقتی همه نظام بحث کردند، منجر به این شد که با شروطی اجازه دادند تیم مذاکره‌کننده برود و مذاکره کند.
الان باید چه کنیم؟
واقعیت این است که ما به تعهدات خود عمل کردیم و اعمالمان مورد تأیید سازمان‌های بین‌المللی و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی قرار گرفت و کسی جز ترامپ منکر این واقعیت نیست. اما طرف مقابل به عناوین مختلف تعهداتش را نقض کرد و ابایی هم در اعلام نقض عهد خود ندارد. در نهایت هم از برجام خارج شد، ضمن آن‌که دولت اوباما، اروپا را توبیخ کرد که چرا کلاه سرشان رفته است. {ترامپ} در انتخابات ریاست جمهوری هم با این شعار رأی گرفت که برجام را پاره می‌کند و امروز نیز به آن حرف خود دارد عمل می‌کند. پس با کسی طرف هستیم که می‌خواهد زیرآب برجام را بزند و با نقض همه نظامات بین‌المللی، دوباره دنیا را علیه ایران بسیج کند.
آمریکا تا پیش از برجام با ایران‌هراسی توانسته بود همه کشورها را علیه ایران بسیج کند اما یکی از مزایای برجام این بود که توانست ایران‌هراسی را منتفی کند. همین مسئله علیه ترامپ شده و امروز ترامپ در صحنه‌های جهانی یک آدم عهدشکن و غیرمعتقد است. ما از این مسئله ساده می‌گذریم. غرب بعد از جنگ جهانی اول و دوم خواست خود را در موضوع اداره جهان قانونمند و قانونمدار معرفی کند اما امروز ترامپ شاخص شکستن همه هنجارهای بین‌المللی شده است. او علاوه بر برجام، امضای آمریکا پای دیگر معاهدات جهانی همچون سازمان تجارت جهانی، قرارداد مکزیک، نفتا، ناتو را نیز رد کرده و گفته آن‌ها را قبول ندارد.
بعضی فکر می‌کنند ترامپ یک آدم خُلی است؛ اما این طور نیست. ترامپیسم با عقبه مطالعاتی مکتب سازمانی دارد. ترامپ آمد تا همه هنجارهای بین‌المللی را بشکند لذا امروز با همه مهندسی دنیا درگیر است. در واقع «درگیری» را آورده خود می‌داند و می‌گوید «برویم توافق‌های جدیدی بنویسیم». یکی از برنامه‌های ترامپ هم برخورد با ایران است. حالا باید چه کنیم؟ در این شرایط دعوا را به داخل خود بیاوریم یا آنکه در مقابل تهدید خارجی دست به یکی کنیم؟
اتفاقا سوال من هم همین است که آیا دولت باید در پذیرش برجام مقصر شمرده شود به طوری که نتواند در داخل سر بلند کند یا آن‌که دولت را باید تقویت کرد تا با اقتدار وارد رایزنی با اروپا، چین و روسیه شود و تضمین‌های لازم را برای ادامه اجرای برجام از آن‌ها بگیرد؟
ایرانی‌ها خصوصیتی دارند که هر گاه از بیرون تهدید می‌شوند، همه اختلافات داخلی را کنار می‌گذارند و با تهدید خارجی مقابله می‌کنند. الان هم در چنین وضعیتی هستیم. عقل، غیرت و عزت در این است که فعلا دعواهای داخلی را کنار بگذاریم تا تکلیف تهدید خارجی را روشن کنیم و دشمن خارجی را سرجایش بنشانیم. استکبار در ۴۰ سال گذشته درگیری‌های مختلفی را اعم از جنگ نظامی، جنگ فرهنگی و جنگ اقتصادی به ما تحمیل کرد و نهایتا به این نتیجه رسید که حمله از بیرون بر ما نتیجه ندارد و باید نظام ما را از داخل متلاشی کند.
اگر ما این را درک کنیم و دست استکبار را بخوانیم که می‌خواهد با ایجاد شکاف در داخل، فضای بی‌اعتمادی و روانی در جامعه به وجود آورد، از درون خود ما سربازگیری و ما را به خود مشغول کند، از جیب خودمان برای تقویت این شکاف هزینه کند که با دست خودمان به خودمان ضربه بزنیم تا او به نتیجه مطلوبش برسد، پس باید خلاف این هدف عمل می‌کنیم. به عبارت دیگر استکبار قصد دارد در قالب جنگ اقتصادی به بی‌اعتمادی مردم به دولت و حتی بالاتر به کلیت نظام دامن بزند و انسجام داخلی را به هم بزند تا در نهایت الگوی جمهوری اسلامی ایران را براندازد. اگر ما این نقشه را درک کنیم عقل سلیم، عقل ملی و عقل دینی حکم می‌کند پل و سکویی برای دشمن نشویم. الان بیش از ۳۰۰ حزب در کشور داریم امروز وقت آن است که همه احزاب با گرایش‌های مختلف در بیانیه مشترکی اعلام کنند «در برخورد با تهدید خارجی یک دست و یکپارچه هستند و از خط مقدم جبهه یعنی دولت دفاع و حمایت می‌کنند تا دولت بهترین نتیجه را بگیرد». ما چند هفته به اروپایی‌ها فرصت دادیم تا تکلیف خودشان را با برجام روشن کنند، نباید کاری کرد که دوباره توپ به زمین ما بیفتد.
اگر این رویکرد به نتیجه رسید راه مشخص است اما اگر به نتیجه نرسید طبق چارچوب‌های نظام عمل می‌شود. مردم زود متحد می‌شوند، مشکل نخبگان هستند. اگر نخبگان قبول کنند به جای آن‌که با هم درگیر شوند و شکاف ایجاد کنند، یکی می‌شوند و مردم هم حتما پشت سرشان می‌آیند. برای آنکه در صحنه‌های بین‌المللی در مقابله با تهدیدات موفق شویم راهش این است که نخبگان از خودشان وحدت و انسجام نشان دهند. منتها حواسمان جمع باشند آن ساده‌نگری که اول مذاکرات بود و عده‌ای فکر می‌کردند در قالب مذاکرات مسائل قابل حل است و لازم نیست درگیر شویم، به جای آنکه درگیر شویم کدخدا را ببنیم و با کدخدا مذاکره کنیم، تکرار نشود. چون همان‌ها در عمل دیدند که کدخدا بدقلق است. پس دوباره نباید آن تجربیات را نادیده گرفت.
الان که رهبر معظم انقلاب قبول کردند مذاکره شود تا تضمین‌های لازم از اروپا برای ادامه اجرای برجام گرفته شود ساده‌نگری نباید کرد، اینکه اروپا تضمین‌های لازم را بدهد، باید تعریف شود تضمین‌های لازم یعنی چه؟ قبلا یکی از مسئولان می‌گفت «وقتی وزیر خارجه کشوری پای قراردادی را امضا کرد، دیگر آن قرارداد محکم است» اما دیدیم رئیس‌جمهور وقت آمریکا هم پای برجام را امضا کرد اما رئیس‌جمهور بعدی آمد و از برجام خارج شد. پس دیگر این توجیه که چون وزیر خارجه آلمان، انگلیس، فرانسه یا کشور دیگری برجام را امضا کند حرف‌شان حرف است، می‌دانیم خیر این طور نیست بنابراین باید ضمانت‌های عملی‌تر بگیریم.
در مجموع معتقدید باید دولت از طرف گروه‌های مختلف سیاسی کمک شود؟
بله.
اما مخالفان برجام به ویژه مخالفان دو آتیشه و دلواپس‌ها، هجمه‌های زیادی به دولت می‌کنند؛ به عنوان یکی از بزرگان جریان اصول‌گرا چه توصیه‌ای به آن‌ها دارید؟
می‌گویم وقت این حرف‌ها نیست. حداقل این چند هفته‌ای که دولت در میدان مذاکره است این کار نباید انجام شود. اساسا فرض کنیم اروپا بخواهد تضمین دهد اما وقتی این وضعیت {بدون پشتوانه بودن دولت ما را ببیند} می‌گوید «این‌ها عقبه ندارند ما به چه کسی می‌خواهیم تضمین دهیم. دولتی که در داخل ایران حرفش را قبول ندارند برای چه به او تضمین بدهیم». پس قضیه اخذ تضمین‌ها به هم می‌خورد. معتقدم برعکس باید نشان دهیم اگر دولت در چارچوب تعیین شده با اروپا توافق کرد همه ما پشتش هستیم. دولت را باید تقویت کنیم تا آن‌جا از موضع قدرت صحبت کند، نه از موضع ضعف.
فردای صحبت‌های ترامپ برخی نمایندگان برجام را در صحن علنی مجلس آتش زدند؛ برخی معتقدند که تعجیل در بروز احساسات کار درستی نیست، نظر شما چیست؟
در جنگ که حلوا پخش نمی‌کنند! چنین حرکت‌های نمادینی گاهی لازم است. در جنگ‌ها گاهی رجزخوانی هست تا طرف مقابل بداند اگر پای تعهدشان نماند باید هزینه‌اش را بپردازد. طرف مقابل باید بداند چنین کسانی در ایران هستند که چون نظام تصمیم گرفته سکوت کردند، اما اگر طرف مقابل نخواهد به تعهداتش عمل کند با آدم‌ها و جریاناتی طرف می‌شود که هزینه‌ها و تقاص بدعهدی‌ها را طلب خواهند کرد.
پس شما می‌گویید آتش زدن برجام در مجلس پیام به دولت نبود بلکه پیام به طرف خارجی بود؟
بله، حتما پیام به طرف خارجی بود و ضرورت هم داشت. آن طرف هم باید بداند این طور نیست که همه در ایران تسلیم محض باشند و ترسیده‌اند و واداده‌اند. بعد خروج آمریکا از برجام، در برخی بیانیه‌ها آمد که آمریکا باید به ایران خسارت دهد. حتی جایی دیدم که اعلام شد ۲۳۰هزارمیلیارد تومان خسارت نقض برجام است که باید به ایران پرداخت شود. آمریکا باید مسئولیت قبول کند.
با این حال به نظر می‌رسد که برخی فرصت مغتنمی برای تسویه حساب سیاسی با دولت یافته‌اند.
خیر، قطعا نباید چنین باشد. حداقل در دوره مذاکراتی که دارد انجام می‌شود. در این دوره دولت باید پشتش محکم باشد. برود سفت بایستد و صحبت کند، البته با رعایت چارچوب‌ها ضمانت‌هایی را بگیرد که بشود روی آن ضمانت‌ها حساب کرد. ضمانت‌های آبکی ملاک نیست.
سال ۹۶ دولت موضوع ضرورت گفت‌وگوی ملی را درباره موضوعات اساسی کشور همچون بحران آب، هوا، برجام و محیط زیست مطرح کرد، امروز چقدر گفت‌وگوی ملی بین سلایق مختلف سیاسی و حتی دولت و مخالفان عملیاتی شده است؟
گفت‌وگوی ملی را باید عملیاتی کرد، شدنش هم امکان دارد. توانایی‌ها و آورده‌های ما در حوزه اقتصاد اعم از نیروی انسانی، منابع، ژئوپلتیک، معادن، انرژی، استعداد و امنیت نسبت به رقبایی همچون ترکیه و مالزی برای اداره حاکمیت و کشور به سوی رشد بالاتر است اما بی‌کاری میلیونی فارغ‌التحصیلان، تنگنای معیشتی ۶۰ درصد مردم طبقه متوسط به پایین، رکود اقتصادی و کمبود تقاضا برای محصولات داخلی، نارسایی‌های نظام بانکی، حاشیه‌نشینی و وضعیت نامطلوب صندوق‌های بازنشستگی از مشکلات ما محسوب می‌شوند. همچنین تحقق اهداف بلند در حوزه‌های فرهنگی و اجتماعی، اقتدار منطقه‌ای و جهانی و خنثی‌سازی تهدیدهای بین‌المللی هزینه و کار می‌خواهد که جز با انسجام و استفاده از همه ظرفیت کشور امکان‌پذیر نیست.
بیکاری را نمی‌توان با استفاده از سرمایه‌های اجتماعی گروه یا جمعیت خاصی از بین برد. حل مسائل محیط زیست، آب و بانک عزم واحد و سرمایه عمومی را طلب می‌کند که همه گارد خود را باز کنند. پس مسئله انتزاعی نیست، به این معنا که جریانی قرار گیرد و هر حرفی بزند همه تابع شوند. باید یک همکاری چندطرفه صورت گیرد تا آن‌چه قانون و عزم ملی شد همه اعم از موافق و مخالف با محوریت دولت کار را جلو ببرند اما دولت هم باید از همه ظرفیت کشور استفاده کند. رئیس‌جمهور، رئیس‌جمهور یک ملت است، نه رئیس‌جمهور یک گروه خاص؛ دولت، دولت همه ملت است نه یک گروه خاص. این باید در عمل انجام شود. یعنی در شرایط تهدید برای تصمیم‌گیری‌ها از همه ظرفیت‌های اجتماعی استفاده شود.
گفت‌وگوی ملی به صورت مصداقی چه طور قابلیت تحقق دارد؟ برخی معتقدند نشدنی است!
{گفت‌وگوی ملی} شدنی است، ما در دو صورت می‌توانیم این کار را انجام دهیم، یکی آن‌که تهدید مشترک داشته باشیم که داریم، دوم منافع مشترک داشته باشیم که داریم. قطعا تهدید کنونی اصول‌گرا، اصلاح‌طلب، اعتدالی و سازندگی نمی‌شناسد، اگر بیاید ترتیب همه را می‌دهد چون با اصل قضیه (نظام) درگیر است.
بنابراین تهدید مشترک ما را وادار می‌کند یکی شویم. منافع مشترک هم داریم. مشکلاتی که عرض کردم جز با هماهنگی قابل حل نیست. اگر بی‌کاری است فرزند اصول‌گرا و اصلاح‌طلب و اعتدالی بی‌کار است، اگر محیط زیست آلوده است همه گرفتارند. اگر سرمایه‌گذاری ضرورت دارد همه باید گارد خود را باز کنند. لازمه این اتفاق تفاهم ملی و گفت‌وگوی ملی به معنای واقعی است. نه آن‌که بگویند «آن اسب چموش از آن من، این گربه ملوس از آن تو». این را مردم می‌فهمند، نمی‌شود با حرف سر ملت را شیره مالید. باید فضای مناسب درست شود. این هم شدنی است. اما چرا نمی‌شود؟ چون در حوزه‌های مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی ذی‌نفع‌های بازدارنده داریم که فضای آشفته بقای آن‌ها را تضمین می‌کند. یعنی اگر همه یکی شوند دیگر آن ذی‌نفع‌ها نیستند. امروز یکی از مشکلات سیاست‌زدگی اقتصاد است؛ باید و نبایدهای اقتصاد در سایه مسائل سیاسی سامان پیدا می‌کند.
برخی اصول‌گرایان مخالف و منتقد دولت، بعد از اجرای تصمیم ترامپ به خروج از برجام، تلاش کردند این مسئله را به انتخابات مجلس سال ۹۸ و انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰ گره بزنند. به نظر شما این دو قابل گره زدن به هم هستند یا خیر؟
این کار فول (خطا) است. وقتی دشمن می‌خواهد با ایجاد شکاف و اختلاف در جامعه ایران به نتیجه برسد، پس اصلا وقت این حرف‌ها نیست. برعکس همان‌طور که گفتم باید ۳۰۰ حزب با هم بیانیه مشترک در حمایت از دولت دهند. معتقدم برای انتخابات وقت زیاد است. زمان انتخابات سریع تنور رقابت‌ها داغ می‌شود و هیچ احتیاجی نیست که از الان تنور انتخابات داغ شود. بلکه الان ضرورت این است که در مقابل تهدید خارجی و اقتصاد داخلی اقدام لازم انجام شود.
برخی معتقدند خروج آمریکا از برجام فضای سیاسی داخل کشور را بسته‌تر می‌کند و تندروها صدای غالب می‌شوند، یعنی آن‌ها که فریاد می‌زنند صدای‌شان بیشتر شنیده می‌شود، آیا این‌طور است؟
خیر، من این تحلیل را قبول ندارم. رشد سیاسی مردم و  تعقل و وجدان عمومی جامعه این را نشان نمی‌دهد. جامعه ما بعد از ۴۰ سال به حدی از تعقل رسیده که مصالح و مضارش را خوب تشخیص می‌دهد. وقت آن نیست که عده‌ای تندرو بخواهند به صحنه بیایند و میدان‌داری کنند.
وقت میدان‌داری تندروها در صحنه سیاسی کشور نیست یا آن‌که مردم به تندروها بها نمی‌دهند؟
اصلا وقت آن نیست، جریان و وجدان عمومی هم چنین اجازه‌ای نمی‌دهد. مهمتر از همه سیستم حکومت ما جدا از بحث‌های معنوی و اعتقادی، فصل‌الخطاب و وحدت فرماندهی دارد. ما هیچ وقت براساس اصل ۱۱۰ قانون اساسی به بن‌بست نخواهیم رسید. رهبر معظم انقلاب با تسلط و امکانات حقوقی، قانونی و ارتباطاتی که دارند و زمینه اداره امور که از خود نشان دادند، اجازه {بروز} جریانات تند را به آن صورت نخواهند داد.

دیگر مطالب

Comments are closed, but trackbacks and pingbacks are open.