چرا سریال‌های تلویزیون هر سال بدتر می‌شود؟

افت کیفی سریال‌های تلویزیون درست در زمانه‌ای شدت گرفته که فضای مجازی و شبکه‌های ماهواره‌ای رقیب خطرناکی برای رسانه ملی به شمار می‌روند.

وقتی پسر خانواده دنبال آخرین فصل سریال «بازی تاج و تخت» مدام لینک‌های دانلود رایگان در اینترنت را بالا و پایین می‌کند، مادر و پدر هم مهمترین ساعات شب‌های طولانی پاییز را با تماشای «آسمان من»، «کیمیا» و «نفس گرم» می‌گذرانند و حواس‌شان هست تا یک سریال از زیر دست‌شان در نرود و همه قسمت‌ها را تمام  و کمال بدون جا انداختن یک اپیزود تماشا کنند.
داستان پدر و مادرهای جوان‌تر البته متفاوت است. برای آن‌ها زل زدن به تلویزیون و پیگیری سریال‌های تلویزیون خودمان، دقیقا به معنای کشتن وقت است و از آن جایی که سریال‌های ترکیه‌ای را واقعی‌‌تر  و جذاب‌تر می‌بینند، تک‌تک سریال‌های ماهواره را  تعقیب می‌کنند تا از  دوستان خود عقب نمانند.
واقعیت اما چیز دیگری است؛ کیفیت نازل سریال‌های ترکیه‌ای و سطحی بودن داستان‌ها حتی بر بینندگان  پروپاقرص کانال‌های ماهواره‌ای پوشیده نیست، اما  این ضعف بزرگ‌تر سریال‌های تلویزیون خودمان است که باعث می‌شود، هر روز با ریزش مخاطبان سریال‌های ایرانی، مردم دنبال آخر و عاقبت «فاطما گل» و «لطیفه» باشند و حتی برای پی بردن به ادامه ماجرا در منابع اینترنتی جست‌وجو کنند که خود همین ماجرا پایین بودن کیفیت و کش‌دار شدن بی حد و حصر سریال‌های ترکیه‌ای را اثبات می‌کند.

داستان افت سریال‌های تلویزیون و پایین آمدن تدریجی کیفیت سریال‌های متنوع ساخت داخل، یک سیر تدریجی را از حدود ۳۰ سال پیش تا امروز طی کرده تا جایی که هنوز که هنوز است تماشای سریال‌های قدیمی لذت بیشتری برای مخاطبان میلیونی تلویزیون دارد.
شاید باور کردنی نباشد اما شبکه تلویزیونی آی‌فیلم که در طول تمام ساعات شبانه‌روز سریال‌های تکراری شبکه‌های مختلف طی ۳۰ سال گذشته را پخش می‌کند به خاطر همین رویکرد، بیننده‌های ثابت و بسیاری پیدا کرده است که هربار سریالی قدیمی بازپخش می‌شود با میل و اشتیاق فراوان شب و روز، قسمت به قسمت، با ولع سریال‌های رنگ و رو رفته ظاهرا تاریخ مصرف گذشته را تماشا می‌کنند و ضمن بیدار شدن حس نوستالژیک‌شان، اوقات استراحت خود را با تماشای این قبیل سریال‌ها پر می‌کنند.
اما واقعا چه اتفاقی افتاده که از «هزار دستان» به «معمای شاه» رسیده‌ایم  و شیرینی و حلاوت نشستن پای قسمت به قسمت «بوعلی سینا»، «سلطان و شبان» و «سربداران»را فراموش کرده و کار به جایی رسیده که نشستن پای سریال‌هایی که هیچ اشتیاقی در بیننده برنمی‌انگیزد حتی در بدترین حالت و دم دست نبودن هیچ گونه ابزار تفریحی، نمی‌تواند انتخاب جالبی برای طیف‌های مختلف مردم و اعضای خانواده‌های ایرانی باشد؟
چند روز قبل شبکه نسیم در میان‌برنامه‌ای کوتاه مرارت‌های ساخت سریال ماندگار «هزار دستان» را به تصویر کشید تا بار دیگر بدانیم علی حاتمی ۳۰ سال قبل چقدر از کارگردان‌های امروزی پیشروتر، دقیق‌تر، با حوصله‌تر و خوش‌ذوق‌تر بوده است.
مرارت‌های ساخت ماکت سر بریده شده مرحوم فروهر با روش‌های قدیمی و زمان‌بر، آموزش هنروران، آماده کردن بازیگران برای نقش‌های مختلف، تهیه البسه و لوکیشن‌های تاریخی و… تنها گوشه‌ای از زحمات عجیب و غریب گروه سازنده این سریال بود که حالا با به تصویر کشیدن بخشی از اتفاقات مربوط به «هزار دستان» می‌دانیم یک سریال تلویزیونی چگونه ماندگار می‌شود و سریال دیگر حتی با هزینه فراوان و صرف وقت حتی برای بار اول قابل دیدن نیست.

واقعا چگونه علی حاتمی، داریوش فرهنگ و رضا ژیان سریال‌هایی مثل «هزار دستان»، «سلطان و شبان» و «مثل آباد» را در شهرک سینمایی غزالی و ماکت‌های مختلفی از شهرها و روستاهای قدیمی با کمترین امکانات ممکن و بالاترین کیفیت می‌سازند و امروز بعد از گذر ۳۰ سال و پیشرفته شدن راه های بالا بردن کیفیت ساخت و پرداخت کارهای تلویزیونی، سریال‌ها آن قدر افت کرده‌اند که چند سالی است نمی‌توانیم برای انگشت گذاشتن روی یک سریال موفق بدون کوچکترین مکث و درنگی حداقل یکی را انتخاب کرده و با خیال راحت مثلا به هموطنی که از خارج از کشور آمده و دنبال سریال‌های شاخص تلویزیون خودمان می‌گردد معرفی کنیم.
روند سریال‌سازی طی چهار دهه اخیر چقدر پسرفت کرده که مخاطبان همیشه وفادار تلویزیون، نشستن پای «حریم سلطان»، «برگ‌ریزان»، «ماندگار» و سریال‌های ترکیه‌ای جم تی‌وی را  به تعقیب کردن سریال‌هایی که بعضا بهترین بازیگران سینما در آن ایفای نقش می‌کنند و مقابل دوربین نام‌آشناترین کارگردان‌های‌مان رفته‌اند، ترجیح می‌دهند و به بینندگان این سریال‌ها نگاهی از بالا به پایین دارند.
روند  تدریجی افت سریال‌های ساخت داخل از سال‌ها قبل تاکنون تنها با مرور اسامی سریال‌ها و فلاش‌بکی به گذشته قابل لمس است به طوری که با مشاهده آنچه در این سال‌ها رخ داده متوجه می‌شویم سریال‌سازی در تلویزیون ملی یک سقوط آزاد با شیب زیاد داشته است.

دهه ۶۰ با کمترین امکانات موعد مناسبی برای ساختن سریال‌های تاریخی بود تا جایی که «کوچک جنگلی»، «مدرس» و «امیرکبیر» در کنار شاهکارهایی مثل «هزار دستان» و «سربداران» قرار گرفت و محبوب شد.
دهه ۷۰ کم‌کم از سریال‌های جنگی یا نیمه جنگی به سریال‌های آپارتمانی و خانوادگی رسیدیم که «خانه سبز»، «در پناه تو»، «همسران» و «آپارتمان» از جمله موفق‌ترین‌های این ژانر به حساب می‌آمدند و در ذهن مخاطبان‌شان به عنوان سریال موفق حک شدند.
در همان دهه سریال‌های اجتماعی‌تر یا با مضامین متفاوت سرگرم‌کننده مثل داستان یک «شهر هتل»، «آژانس دوستی» و … هم جزو نمونه‌های موفق بودند.
در ژانرهای تاریخی سریال‌های ماندگاری مثل «امام علی(ع)» و «روزی روزگاری» تولید شد یا در گونه پلیسی مجموعه  جذابی مثل «مزد ترس» روی آنتن رفت که از دوران خودش جلوتر بود و خیلی خوب دیده شد.
دهه هشتاد رویکرد سریال‌سازها بیشتر به سمت گونه اجتماعی رفت اما در عرصه‌های گوناگون تجربه‌های مختلفی از کارگردان‌ها تبدیل به مجموعه‌هایی شد که مخاطبان میلیونی‌اش را هفته به هفته یا شب به شب  منتظر می‌گذاشت و در مجموع راضی می‌کرد.
سریال‌های «پس از باران»، «پلیس جوان»، «شب دهم»، «زیر تیغ»، «روزگار قریب»، «تب سرد»، «یوسف پیامبر» و کلی سریال طنز ساخته مهران مدیری و هم‌دوره‌هایش از نمونه‌های موفق این دوران به حساب می‌آمدند که هنوز هم از شبکه‌های داخلی و ماهواره‌ای تکرار می‌شوند و بیننده دارند.
در سال‌های آخر این دهه تا به امروز کمتر سریالی ساخته شده که موفقیت مجموعه‌های سه دهه قبلش را تکرار کرده باشد. شاید اگر نمونه‌های مختلفی مثل «ساختمان پزشکان»، «مسافران»، «مختارنامه» و با کمی ارفاق «دوران سرکشی» را کنار بگذاریم بقیه ساخته‌ها به سختی از حد متوسط عبور می‌کنند و تا دل‌تان بخواهد موارد ضعیف را در عناوین متعدد و گونه‌های مختلف سریال‌های ۵-۶ سال اخیر می‌توان پیدا کرد.

حالا وقتی  با کلی هزینه  و استفاده از بهترین عوامل و طی مدتی طولانی سریالی تاریخی ساخته می‌شود نیز نمی‌تواند موفیتش را تضمین کند چرا که جدا از بحث تعدد سرگرمی‌های مخاطبان و هجوم ماهواره‌ها،  کیفیت پایین محصولات تولیدی آن‌قدر نیست که بتواند بینندگان تلویزیون را راضی نگه دارند.
«کیف انگلیسی» و «کلاه پهلوی» را می‌شود در این زمره قرار داد یا همین «کیمیا»ی خودمان که در  نود قسمت تهیه شده و ادوار مختلف تاریخ کشورمان را به تصویر می‌کشد هم آنقدر که باید جذاب نیست.
از سوی  دیگر هر سال مخاطبان سریال‌باز تلویزیون منتظر فرا رسیدن ماه مبارک رمضان یا ایام نوروز هستند تا بهترین سریال‌های تلویزیون را که در کورس بین کارگردان‌های جوان و باتجربه نوبت پخش می‌گیرند، تماشا کنند اما عجیب اینکه همان افت تدریجی سریال‌های ایام سال در این مناسبت‌های مذهبی و ملی هم به چشم می‌خورد و سال به سال مجموعه‌های نوروزی و ماه رمضانی ضعیف‌تر می‌شود تا جایی که پیش خودمان فکر می‌کنیم مجموعه‌ای مثل «او یک فرشته بود» دیگر تکرار نخواهد شد یا «پایتخت» یک و سه در فصل‌های چهارم و پنجمش حتما با افت مخاطب مواجه می‌شود.
حالا اگر سریالی تاریخی و پرهزینه  مثل «سرزمین کهن» ساخته می‌شود  آن‌قدر روی آنتن نیست که مخاطب تلویزیون را از جم تی‌وی به سریال‌های خودمانی‌تر شبکه‌های داخلی برگرداند یا اگر کلی وقت و هزینه صرف مجموعه‌ای مثل «معمای شاه» می‌شود از همان قمست اول می‌شود فهمید انگار قرار نیست سریال‌سازهای ما به گرد سازندگان مجموعه‌های جهانی و قدری مثل «برکینگ بد» و «مردگان متحرک» برسند یا حتی موفقیت‌های بین‌المللی سریال‌های سطحی‌تر کره‌ای یا ترکیه‌ای را تکرار کنند. تازه اگر قیاس‌مان مع الفارق باشد تکرار مجموعه‌های موفق دهه‌های گذشته هم  ظاهرا شدنی نیست  و انگار پیشرفت امکانات و به کار گرفتن این همه بازیگر خوب و عوامل فنی کارکشته هم تضمینی برای ساخت سریال‌های موفق در تلویزیون ملی‌مان نخواهد بود.

* «چرا از هزار دستان به اینجا رسیدیم؟» به قلم کتایون کیخسروی

دیگر مطالب

Comments are closed, but trackbacks and pingbacks are open.