یک جرقه برای شعله ور شدن آتش زیر خاکستر جامعه سعودی کافی است

اختلافات طایفه ای، نژادی و نیز مذهبی که عربستان از آن به عنوان دستاویزی برای فتنه انگیزی در برخی کشورهای منطقه بهره برداری کرد، به اندازه ای در  داخل جامعه عربستان به وفور دیده می شود که به مثابه آتش زیر خاکستر است تا جایی که دیگر فقط یک چوب کبریت برای شعله ور کردن آن کافی است.

هشدارهای مداوم به عربستان
بارها از رهبران سعودی خواسته شد در سیاست های خود بازنگری کنند و این هشدارها تا به امروز نیز ادامه پیدا کرد آن هم در شرایطی که روند رخدادها با تغییر زیادی همراه شده است تا جایی که غرب و بیش از همه آمریکا اولویت اهداف خود را تغییر داده اند که این بسیار مهم و البته خطرناک است.
در سال ۲۰۱۰ هیچ کس نمی توانست حوادثی را که در تونس، مصر، لیبی و در نهایت سوریه رخ داد، تصور کند هرچند برخی به نظام های حاکم عرب در مورد احتمال انفجار مردمی هشدار می دادند اما به هیچ وجه حوادثی که بعد از ۲۰۱۰ رخ داد، انتظار نمی رفت.
چه کسی در سال ۲۰۱۰ پیش بینی می کرد که زین العابدین بن علی در فاصله ای کوتاه برکنار شود؟ به ذهن چه کسی خطور می کرد که نهضت تونسی ها همگی یکصدا در طول سه روز به ثمر بنشیند؟ کسی فکرش را می کرد که معمر قذافی سرنگون شود؟ یا چه کسی تصور می کرد که جهانیان شاهد مرگ او باشند؟ بی شک هیچ کس.
تمام جزییات این رخدادها انسان را به اندیشه واداشته و این سوال را مطرح می کند که آیا نظام حاکم سعودی از این جزر و مد های دراماتیک در امان است؟
این سوال دو پاسخ دارد: اول اینکه با استناد به این دلیل که عربستان با مثال های بالا تفاوت دارد، هرگونه احتمال انفجار داخلی در عربستان نفی شود اما عجیب اینکه تمام نظام های عربی که پس از تونس صحنه انقلاب مردمی بودند وقتی در این مورد به آنان هشدار داده می شد، همین جواب را می دادند و معتقد بودند وضعیت آنان با سایرین متفاوت است و این چیزی است که رهبران مصر، لیبی نیز به آن اشاره کردند و رهبران الجزایر نیز همین اظهارات را بر زبان می آورند در حالی که نه صحبت های آنان بلکه رخدادهای جاری است که واقعیت ها را به تصویر می کشد.
اما پاسخ دوم اینکه به احتمالات به عنوان یک واقعیت نزدیک به تحقق نگاه شود و در نظر گرفته شود که درمورد عربستان شاخص ها و نشانه های روشنی برای به حقیقت پیوستن این احتمالات آن دیده می شود.

یک جرقه برای به آتش کشیدن عربستان کافی است
در این میان نیازی نیست اوضاع و سیاست های داخلی عربستان توضیح داده شود زیرا ناامیدی و نارضایتی درآن به اندازه ای است که یک چوب کبریت برای به آتش کشیدن آن کافی است چرا که  راهکارهایی که سران سعودی به عنوان دستاویزی برای دخالت در مسائل ملت های عرب به کار گرفتند از جمله دلایل نژادی و مذهبی و طایفه ای و قبیله ای به اندازه کافی در داخل  این کشور نیز نهفته است و به همان اندازه خطرناک است تا جایی که هر زمان در خاکستر آن دمیده شود، شعله ور خواهد شد هر چند این خاکستر اکنون زیر توهم ثروت پنهان مانده است.

تغییر علنی مواضع غرب در قبال عربستان
از یک سال پیش تغییر موضع غرب در قبال عربستان علنی شد و خبر گفت وگوهای ایران و آمریکا در همسایگی عربستان و بدون اطلاع رهبران سعودی نشانه ای کاملا مقتدرانه و روشن از همین تغییر موضع بود.
پس از آن نیز اظهارات باراک اوباما در قبال موضوع خطر ایران برای عربستان غیر منتظره بود زیرا وی در واکنش به این موضوع گفت، خطر واقعی که عربستان را تهدید می کند از داخل است نه خارج.
همچنین تقریبا یک سال است که عربستان به دستور متحدی که از آن تحت عنوان متحد راهبردی یاد می کند، خود را گرفتار جنگ یمن کرده است به این معنی که عادل جبیر وزیر خارجه سعودی زمانی که سفیر عربستان در واشنگتن بود اعلام کرد که حمله به یمن با برنامه ریزی مشترک آمریکا صورت گرفت.
به هر حال این جنگ چه در سطح داخلی و چه در سطح خارجی هزینه سنگینی را بر عربستان تحمیل کرده است و البته حمله به یمن بخشی از اهداف متحد راهبردی ریاض بود به این معنی که با این کار وجهه رهبران سعودی از بین رفت و از قطب میانجیگری و برقراری صلح به سکوی آغاز جنگ علیه کشورهای عربی و شعله ور کردن آتش فتنه بین آنان تبدیل شدند و به این ترتیب  زمینه سرنگونی نظام حاکم آن تسهیل شد.

مقاله نویسنده اسرائیلی علیه عربستان
در این میان باید یادآور شد که «هنری لیوی» چندی پیش مقاله ای را در روزنامه جروزالم پست تحت عنوان  «باید رودروی عربستان قرار گرفت» منتشر کرد که آشکارا از تحریک رهبران غربی علیه نظام حاکم عربستان حکایت داشت و آن را مسئول رواج تفکرات وهابی و عامل هرج و مرج در کشورهای خاورمیانه دانست.
این تئوریسین صهیونیستی که نظام های عربی خلیج فارس و رسانه های آن از او به عنوان فیلسوف و دانشمند یاد می کردند، تاکید کرد که رودرو شدن با سران سعودی یک ضرورت اجتناب ناپذیر بوده و به نفع ثبات و امنیت جهان است.
جالب اینکه وی از همین واژه ها برای قانونی دانستن سرنگونی معمر قذافی و نیز دخالت در سوریه استفاده کرد تا جایی که اظهارات او ناقوس اعلام جنگ بوده و طبل یکی از خطرناک ترین جنگ های منطقه ای را به صدا در آورد.
در پایان باید پرسید سعودی ها پس از مقاله برنارد هنری لیوی منتظر چه هستند؟ آیا اظهارات او را فقط بدعت می دانند یا هشدار خطرناکی که مدتها پیش نیز اعلام شده بود؟
چه بسا رهبران سعودی برای تجدید نظر ریشه ای در سیاست های خود همین یک فرصت را داشته باشند در نتیجه اندیشمندان و نویسندگان آن باید از توهم این شعار که « هرکس با ما نیست» دشمن است» بیدار شوند زیرا در غیر این صورت امسال شاهد صحنه سیاهی در جزیره العرب خواهیم بود.

دیگر مطالب

Comments are closed, but trackbacks and pingbacks are open.