اصول‌گرای منتقد، یکی هم به نعل زد؛ ضعف نظری اصول‌گرایان تقصیر رقیب کوچکشان است

رضا روحانی که شب گذشته یادداشتی با عنوان «بیایید چندوقتی بی‌خیال رهبری شویم» منتشر کرده بود، متن تازه‌ای نوشته است.

یادداشت این روحانی جوان با عنوان «گندم از گندم بروید جو ز جو» در ادامه آمده است: (یادداشت قبلی را هم اینجا بخوانید.)
دیشب بعد از منتشر شدنِ نتایجِ تقریبی انتخابات مجلس یادداشتی نوشتم که بیش از آنچه فکر می‌کردم ارزشش را داشت، به آن توجه شد؛ الحمدلله. اما صادقانه باید بگویم که توجه به امثال این نوشته‌های معمولی را مویّدی بر فقدان نگاه عمیق در عرصه سیاست می‎‌دانم. واضح است که آن نوشته را هیچ چیز خاصی، حتی لنگه کفشی در بیابان، نمی‌دانم اما توجه به آن را نمایان‌گر یک خلأ معرفتی می‌دانم. بگذریم!
در ادامه‌‌ همان مطلب باید نکاتی را طرح کنم تا بحث کامل شود؛ نوشته بودم که جریان اصول‌گرایی از ضعف نظری و ناکارآمدی عملی رنج می‌برد و این بحران به خاطر رویکردی است که این جریان در رفتار سیاسی‌اش برگزیده است. رویکردی که من اسم آن را «پیگیری منویات رهبری» گذاشتم. رویکردی که در کنه خود قائل به جدایی ساحت نظر و عمل است و در واقع دچار نوعی اشعری‌گری و اخباری‌گری ناآگاهانه است.
اما مسئله صرفاً این نیست.
مسئله این است که وضعیت یک جریان خاص در کشور به صورت آینه‌واری منعکس‌کننده وضعیتِ جریانِ رقیب نیز هست. خلاصه و خودمانی‌اش این می‌شود که حریف تمرینی شما هر کسی که باشد شما در‌‌ همان حد و اندازه رشد و نمو می‌کنید و طبعاً زمانی که حریف تمرینی کم‌مایه‌ای دارید شما هم کم‌مایه می‌شوید. به عبارت واضح‌تر اینکه وضعیت اصول‌گرایان اسفبار است دقیقا به این معناست که وضعیت اصلاح‌طلبان نیز وخیم است. اصول‌گرایان رقیب کوچک و ضعیفی داشتند که کوچک و ضعیف شدند.
اگر بخواهم مسئله را کمی واضح‌تر و تاریخی‌تر شرح دهم باید بگویم که جریان اصول‌گرایی زاییده مجلس ششم است. در مجلس ششم بیش از هر زمان دیگری کله شقّیِ سیاسی موتور محرک فعالیت‌های سیاسی بود، و در همان دوران نمایندگان اصلاح‌طلب سعی می‎‌کردند خط قرمزهای نظام را یکی پس از دیگری پشت سر بگذارند و در شرایطی یک عده به هر قیمتی حاضر به تابو شکنی بودند، عده‌ای نیز قائل به حفظ خطوط قرمز به هر قیمتی بودند. در وضعیتی که مجلس ششم سعی می‌کرد تابوی رهبری را بشکند و سعی کند به هر قیمتی ایشان و مقاصد ایشان را زمین بزند جریانی شکل می‌گیرد که هدف اصلی‌اش «پیگیری منویات رهبری» است. وقتی یک جریان بدون دلیل و صرفا بر اساس لج بازی سیاسی قصد می‌کنند که هر چه رهبر کرد مخالفش را انجام دهند طبیعی است که عده‌ای نیز ظهور کنند تا هر چه رهبر نیت کرد را تحقق بخشند.
این وضعیت به وضوح نشان‌دهنده فقدان عقلانیت سیاسی در هر دو طرف است. اینکه گفتم اصول‌گرایان دچار اشعری‌مسلکی شده‌اند و اخباری‌گرایانه با سخنان رهبری برخورد می‌کنند اصلا به این معنا نیست که جریان رقیب یا همان اصلاح‌طلبان روشی عقلانی برگزیده‎‌اند، بلکه برعکس؛ آن‌ها نیز دچار بحران عقلانیت هستند و این بحران را در سرسپردگی به سخنان خاتمی، در عوض رهبری، نشان می‌دهند.
اما این حرف‌ها که مربوط به گذشته و چرایی شکل گیری جریانی موسوم به اصول‌گرایی است. در حالیکه تحلیل ما باید راهی به سوی آینده و بهبود وضعیت ما در آینده را دنبال کند. اما چگونه؟
همان دیشب در یک گروه تلگرامی به دوستان گفتم که امیدوارم این پیروزی نصفه و نیمه باعث نشود تا هوا دوستان اصلاح‌طلب را بر دارد و سعی کنند رفتارهایی مانند مجلس ششم از خودشان نشان دهند چراکه هر چقدر آن‌ها رفتارشان خیره‌سری کنند طرف مقابل نیز در عقاید خود سفت‌تر و محکم‌تر می‌شود و در رفتار خود جسورتر و بی‌باکتر می‌شود تا جایی که ممکن است در عوض این اصول‌گرایی، بنیادگرایی‌ای ظهور کند که بعد از چندی (مثلا سه دوره مجلس) دوستان اصلاح‌طلب خودشان حاضر باشند با امثال کوچک‌زاده و نبویان و… ائتلاف کنند. ممکن است برخی بگویند محال است! خب من هم لبخندی می‌زنم و می‌گویم نگاهی به لیست ائتلاف اصلاح‌طلبان بیاندازید و ببینید چه کسانی در آن‌ها هستند!
۱- ری شهری؛ مسئول حصر و بر خورد با آیت‌الله منتظری.
۲- دری نجف‌آبادی؛ وزیر اطلاعات آقای خاتمی در دوران قتل‌های زنجیره‌ای.
۳- کاظم جلالی: کسی که خواهان اعدام میرحسین و کروبی بود.
۴- علی مطهری؛ کسی که بسیاری از فعالین زنان به خاطر دیدگاه‌های خاصش در عرصه زنان حاضر نیستند اسم او را بیاورند.
پس می‌بینید که به گواه تاریخ، چنین پیش‌بینی‌ای نه تنها بعید و ناممکن نیست بلکه اتفاق هم افتاده است.
من خیلی صریح و ساده به اصلاح طلب‎‌ها پیشنهاد می‌کنم که اگرمی‌خواهند از رفتارهای تند و گزنده در امان بمانند خوب است که رفتاری محافظه‌کارانه و نه پرده‌درانه را در پیش بگیرند. تندی رفتار آن‌ها در نقطه مقابل تندی ایجاد می‌کند.
بگذارید یک مثال دیگر بزنم؛
ما حدود ۲۰ سال است که در یکی از خیابان‌های اطراف میدان شهدا زندگی می‌کنیم و در تمام ۱۹ سال گذشته من به یاد ندارم که در این خیابان زن پوشیه‌زده دیده باشم اما در همین یک سال گذشته چندین بار با چنین افرادی که اتفاقا جوان هم بوده‌اند مواجه شده‌ام! چرا یک مادر احساس نیاز نکرده که پوشیه بزند ولی دخترش احساس می‌کند که باید حتما پوشیه بزند؟
این سوالی است که باید به آن پاسخ داد. به نظرم یادداشت‌های الیویه روآ در این باب خواندنی و آموزنده است. او که متخصص اسلام سیاسی است و سال‌ها بر روی جریان‌هایی مانند طالبان کار کرده علت ظهور این جریان‌ها را سکولاریزم می‌داند. روآ معتقد است سکولار‌ها برخلاف لائیک‌ها نسبت به دین و مذهب «لا بشرط» نبودند بلکه «بشرط لا» بودند. یعنی حضور و عدم حضور دین برایشان علی السویه نبوده است بلکه قائل به دین‌زدایی از عرصه اجتماع بوده‌اند و به همین دلیل دین‌داران را در تنگنا قرار دادند و همین باعث شده تا رفتارهایی بنیادگرایانه در دین‌داران شکل بگیرد.
عین همین مسئله در جامعه ما نیز قابل رویت است. وقتی جریان اصلاحات حاضر نیست در بسیاری از امور دینی موضع موافق و یا حتی بی طرف بگیرد و دائم سعی در تابوشکنی در امور دینی دارد توقع دارید دین‌داران چه عکس‌العملی به این رفتار نشان دهند؟ چرا جریان موسوم به انصار حزب‌الله در دوران آقای خاتمی زائیده می‌شود و بعد از آن دوران هم به صورت خود به خود کم‌رنگ می‌شود و حاشیه‌نشین می‌شود؟
دلیل اصلی‌اش این است که اصلاح طلب‌ها حاضر نیستند که رفتارهای دینی را به رسمیت بشناسند و سعی کنند حریم هنجاری آن‌ها را حفظ کنند بلکه برعکس، هر وقت اصلاح طلب‌ها قدرت گرفته‌اند سعی کرده‌اند رفتارهایی دین‌زدایانه انجام دهند. حالا یک‌بار به بهانه حقوق زنان و قانون حمایت از خانواده، یکبار به بهانه حقوق بشر و… و تابع طبیعی و منطقی این رفتار تند، غیرعقلانی و غیرمنطقی نیز تندی طرف مقابل است. اگر شما ببینید شیئی با سرعت به سمت چشم شما می‌آید شما هم با‌‌ همان سرعت دستتان را حائل می‌کنید یا سعی می‌کنید آن را شئ را از مسیرش منحرف کنید. اینجا خیلی جایی برای فکر کردن باقی نمی‌ماند.
 بر همین اساس برای وضعیت امروز جامعه ایران هم اصول‌گرایان را مضر می‌دانم و هم اصلاح‌طلبان را؛ بلکه معتقدم یک جریان محافظه‌کار انقلابی بیش از هر جریان دیگری می‌تواند مفید باشد. درباره خصوصیات این جریان خواهم نوشت؛ ان شاء الله.
با توجه به همه نکات بالا خوشحالم جریانی از اصلاحات وارد مجلس شده است که جزو بدنه محافظه‌کار اصلاح‌طلبان به حساب می‌آیند و این بدنه اصلاح‌طلب از عقلانیت رفتاری بیشتری برخوردار است. البته بی تجربه بودن و زیر بلیط دیگران بودن بخش قابل توجهی از این افراد خودش می‌تواند منشأ بحران‌های مختلفی باشد که مهمترین بی‌هویتی سیاسی و بازیچه دست دیگران بودن است.
 

دیگر مطالب

Comments are closed, but trackbacks and pingbacks are open.