گفتوگو با پرستار تنها بیمارستان سرپل ذهاب که زلزله تخریبش کرد: در همین ویرانه ۴۰۹ جسد معاینه کردم
نیمساعت پس از زلزله ۲۰۰جسد به بیمارستان منتقل شد ۴۰۰ کشتهای که اعلام می کنند، تنها آمار قربانیان سرپل ذهاب است جسد تعداد زیادی از روستاییها به شهر نرسید، همانجا خاکشان کردند و در آمارها هم نیامد.
زلزله که آمد همه محاسبات عوض شد؛ همه آنچه تا قبل از وقوع زمینلرزه پیشبینی شده بود به هم ریخت؛ نمونهاش بیمارستان سر پل ذهاب کرمانشاه است، همان که تخریبش در صدر ویرانیهای سرپل ذهاب کرمانشاه در پی زلزله اخیر بود. بیمارستان پناه بیماران است و یکشنبهشب همین پناهگاه برایشان تبدیل به جهنم شد. زلزله که آمد سقف ریخت، برق رفت، آب قطع شد، بیماران چه آنها که بستری بودند، چه آنها که سرپایی مشغول درمان بودند، وحشتزده به در شیشهای هجوم بردند. تقلا برای خروج بود، از جایی که هر لحظهاش میتوانست مرگ را برای ساکنانش رقم بزند. وضع نابسامان بود پس از زلزله. آنها که پا داشتند فرار کردند و آنها که زندگیشان در بخش مراقبتهای ویژه به دستگاه قفل بود، بیپناه ماندند.
آن شب پزشکان و پرستاران بیمارستان شهدای سر پل ذهاب که تنها بیمارستان شهر است تا صبح چه تجربهها از سر گذراندند؛ تجربههایی آنقدر تلخ که مهرداد کرمی که پرستار ۲۳ساله بیمارستان است، هنوز چشمهایش از خستگی و رنج سهروزه سرخ است و وقتی از وانت جسدها و هجوم مردم به بیمارستان و خبر مرگ خانوادههای ۵ و ۱۰ و ۲۵نفره حرف میزند، زبانش میگیرد. صحنه انتقال جسد کودکان شاید تلخترینشان باشد.
کرمی حالا کنار همکارانش زیر چادری که تبدیل به اورژانس شده فعالیتش را ادامه میدهد. او اهل جوانرود کرمانشاه است و در این سه روز تنها یک وعده غذا خورده، دو ساعت کمتر خوابیده و نمیداند با حجم اتفاقات تلخ سه روز گذشته چه کند. او در محل برپایی بیمارستان صحرایی، از تجربهاش میگوید.
چند وقت میشد که در بیمارستان شهدا فعال بودید؟
حدود سه، چهار ماه.
در کدام بخش مشغول به کار بودید؟
من پرستار اورژانس بودم. مدرک کارشناسی پرستاری دارم.
وقتی زلزله آمد، بیمارستان چه وضعی داشت؟
بیمارستان بودم، شیفت کاریام بود. کل بیمارستان شهدا که دولتی است، یک طبقه بود و بخشهای زایمان، اورژانس و مراقبتهای ویژه داشت. بیمارستان شهدا خیلی تخصصی و مجهز نیست و پزشک متخصص در بسیاری از رشتهها ندارد.
بیمارستان چندتخته بود؟
نزدیک به ۸۰ تا ۱۰۰تخت داشت.
زمانی که این حادثه رخ داد، همه بخشها و تختها پر بود؟
در همه بخشها بیمار بود. البته اتفاقی که افتاد این بود که زلزله به هیچکدام از بیماران صدمه نزد حتی یک خراشیدگی برنداشتند.
کدام بخش بیمارستان آسیب دید؟
بخشهایی از بیمارستان تخریب شد؛ مثلا سقف کاذب اورژانس ریخت، همان بخشی که بعدا ساخته و رویش سیمکشی انجام شده بود. در کنار آن اورژانس کمکی اربعین هم که بهتازگی ساخته بودند، ریخت.
بعد از زلزله چه اتفاقی برای بیماران افتاد؟
خودشان به سمت درهای خروج فرار کردند. آنهایی که به دستگاه وصل بودند هم ما با دستگاه بیرونشان آوردیم و بعضی را که حالشان بهتر بود از دستگاه جدا کردیم.
حدودا چند نفر در بخش مراقبتهای ویژه بستری بودند؟
آنهایی که به دستگاه وصل بودند تقریبا دو نفر بودند.
بعد از زلزله چه شد؟
همان نیمساعت اول حداقل ۲۰۰جسد به محوطه بیمارستان منتقل شد.
چرا بیمارستان؟
چون مردم نمیدانستند که عزیزشان زنده است یا مرده. ما معاینه میکردیم.
چند نفر در بیمارستان بودند؟
هر بخش نزدیک ۳۰، ۴۰بیمار داشت. نزدیک ۷۰بیمار بهطورکلی در بیمارستان بودند.
الان بیمارستان قابل استفاده نیست؟
قابل استفاده اما ناایمن است و ممکن است با کوچکترین تکانی بریزد. بههرحال سقف برخی از بخشها ریخته بود. بعد از حادثه حداقل هر نیمساعت یکبار پسلرزه میآمد.
الان این چادرها چیست؟
اینجا بیمارستان صحرایی است در محوطه بیمارستان. البته تازه امروز این چادرها را گذاشتند. تا دیروز بیماران و مصدومان زیر آفتاب و در فضای باز معاینه و بخیه میشدند.
ظاهرا اینجا تنها بیمارستان شهر است.
بله و مشکلات زیادی دارد. خود این بیمارستان ۱۶سال طول کشید تا ساخته شود. سال ۸۷ باز شد.
و هیچ مشکلی هم نداشت؟
آنطور که سایر پرسنل میگویند، هر سال بازرس و ناظر بازدید میکردند.
شرایط بیمارستان بعد از زلزله چطور شد؟
ببینید، یک خبر آمد که گفتند پرستاران و پزشکان فرار کردند. اصلا اینطور نبود. من خودم مصدومان را در خیابان ویزیت میکردم. از نظر روحی خیلی به ما فشار آمد. آن همه جسدی که منتقل شد، وانتهایی که پر از جسد بود. پدری آمد که چهار عضو خانوادهاش همه فوت کرده بودند. از ما پرسید چه بر سرشان آمده؟ گفتم خدا صبرت بده. گفت یعنی حتی یک نفرشان هم برایم نماند؟ دلم برایش آتش گرفت. یا مثلا در خانهای ۲۵نفر جان داده بودند زیر آوار. ظاهرا دور هم جمع شده بودند. ما از این موارد زیاد داشتیم. خودم حداقل ۴۰۹جسد معاینه کردم در همین بیمارستان، اما در آمارها گفتند ۴۰۰ و خردهای کشته؛ درحالیکه جسد روستاییها به شهر نرسید، همان جا خاکشان کردند و در آمارها هم نیامد؛ مثلا روستایی با ۳۰۰نفر جمعیت میگفتند بیشتر از ١٠٠ نفرشان کشته شدهاند یا از یک خانواده ۱۰نفره هیچکس نمانده بود.
بیشترین علت فوت چه بود؟
ضربه به سر. بیشتر جسدها با مردمکهای باز برای ما آورده میشد که نشان میداد فرد بر اثر ضربه به سر جان باخته. البته در روستاها بیشتر علت مرگ، خفگی است.
دیدن این صحنهها شوکآور نبود برای شما که مشغول درمان بودید؟
خیلی. وحشتزده شده بودیم، با این حال باید به آنها میرسیدیم. اگر ما خودمان میمردیم چه کسی به آنها میرسید. بعد از زلزله ۲۰ثانیه طول نکشید که برگشتم بیمارستان تا سرم و دارو و تجهیزات بیاورم. همه پرسنل هم همین کار را کردند. متاسفانه نیروهای کمکی خیلی دیر به ما رسید. ساعت از دو شب گذشته بود که اولین گروه آمد. ما فقط ۱۰ نفر بودیم با این حجم مراجعه. این شرایط برای من که تازهکار بودم وحشتناک بود؛ برای پرستار با ۲۰سال سابقه هم همینطور بود. من و سایر پرستاران ۶ ساعت داخل بیمارستان بودیم تا تجهیزات و دارو بیاوریم. هر چند که خیلی از داروها و تجهیزات از بین رفت.
گروههای داوطلب چطور؟
خیلی داوطلب نداشتیم. شاید ۲۰نفر. تعدادی دانشجوی پزشکی از کرمانشاه آمدند و گروهی از لرستان و اصفهان اعزام شدند.
الان وضع بیمارستان چطور است؟
نه برق دارد نه آب. دارو و تجهیزات هم از بین رفته. خودمان هم خیلی فشرده کار میکنیم. الان سه شب است که دو ساعت نخوابیدیم چون کار زیاد است، اینجا بشدت سرد است. ما نه چادر داریم نه پتو. روز اول از بیمارستان بیرون میآمدیم. مردم روپوش ما را که میدیدند به ما حمله میکردند. میخواستند ما را به مصدومشان برسانند. یک بار میخواستند من را کتک بزنند. ما در بیمارستان متخصص نداریم، نه مغز و اعصاب نه ارتوپد. کلا جراح نداریم.
در این چند روز تلخترین صحنهای که داشتید، چه بود؟
هیچچیزی تلختر از زلزله نیست. ناراحتکنندهترین صحنه این چند روز انتقال جسد کودکان بود. صحنه دیگری هم بود که بشدت تحتتأثیر قرار گرفتم، آن هم نوزادی بود که لای پتو پیچانده شده بود و بهعنوان بالش زیر سر مادر گذاشته شده بود. من پنجههای بچه را دیدم، پرسیدم این چیست؟ گفتند بالش. پتو را باز کردم نوزاد بود که بر اثر خفگی کبود شده بود.
بیشتر اجساد منتقل شده متعلق به زنان بود یا مردان؟
بیشتر مرد بودند.
بیماران بدحال را چه میکنید؟
آنها را اعزام میکنیم به کرمانشاه. در این مدت هم اعزام به بیمارستان زیاد داشتیم. اعزامها با هلیکوپتر انجام میشود. زمین فوتبالی در این نزدیکی است که هلیکوپتر همانجا میآید و بیمار را با آمبولانس به هلیکوپتر میرسانیم. این جایی هم که تبدیل به بیمارستان صحرایی شده محل فرود هلیکوپتر است.
رئیس بیمارستان الان چه وضعیتی دارد؟
رئیس بیمارستان در این مدت خیلی زحمت کشید. نه فقط او که تمام پرسنل؛ مثلا سوپروایزرمان رفتگری میکرد یا پرستاری داریم که از بس بخیه زد، خودش دیگر الان تبدیل به جراح شده است.
الان بیشتر بیماران به چه دلیل مراجعه میکنند؟
سرماخوردگی، اسهال، استفراغ و کوفتگی بدن. اگر اسکان این افراد به درستی انجام نشود، زلزلهزدگان در این سرما بیمار میشوند، از سوی دیگر آب آلودگی دارد.
این بیمارستان صحرایی چه بخشهایی دارد؟
اورژانس، زنان و زایمان، داروخانه هم داریم.
الان مشکلی در تأمین دارو ندارید؟
نه، از داروهای خود بیمارستان آسیبدیده استفاده کردیم، دارپهای یخچالی آوردیم، قرصهای مُسکن، سرماخوردگی یا دارو برای بیماران مبتلا به دیابت.
Comments are closed, but trackbacks and pingbacks are open.