میخواهم زنده بمانم!
احمدینژاد همانی بود که هست. احمدینژاد تنها روش بازیاش را عوض کرده است؛ روشی که کمک میکند او دیده و تبدیل به تیتر یک رسانهها شود.
احمدی نژاد فیلم یک دقیقهای علیه قوه قضاییه پر میکند. به حرم حضرت عبدالعظیم میرود. روی پلههای دادگاه سخنرانی میکند. سفر میرود و در نهایت نامه مینویسد.
رئیسجمهور سابق ایران، این روزها تبدیل به منتقد جدی وضع موجود شده است. احمدینژاد همانی است که در زمان دولت اصلاحات اعلام کرده بود: «همواره دیکتاتورها از مقابله با قوه قضاییه و قانون شروع کردهاند! میخواهند متخلف را قهرمان جلوه دهند بعد میگویند سیاسی برخورد میکنند.»
احمدینژادی که در زمان حضورش در قدرت هیچگاه لب به گلایه نگشود و حتی داعیه مدیریت جهان را داشت.
این همه کنشگری از سوی احمدینژاد را برخی نشانه تغییر او میدانند و مینویسند رئیس دولتهای نهم و دهم تغییر کرده است و دیگر آن مرد سابق نیست. حتی بسیاری از دوستان او، احمدی نژاد را روانی خطاب کردند.
احمدینژاد اما تغییر نکرده است. او همانی بود که هست. احمدینژاد تنها روش بازیاش را عوض کرده، روشی که کمک میکند او دیده و تبدیل به تیتر یک رسانهها شود.
احمدینژاد از حذف شدن میترسد. از دیده نشدن وحشت دارد. او از زمانی که به کرسی شهرداری تهران تکیه زد همیشه بخشی از اخبار مهم کشور بوده است. احمدینژاد وقتی رئیسجمهور شد خوراک اصلی رسانههای داخلی و خارجی بود.
او دیده میشد و این دیده شدن را دوست داشت. احمدینژاد دوست ندارد تا وقتی او هست، فرد دیگری در کانون توجه باشد. شاید به خاطر همین بود که از اواسط دولت اول روحانی، ساز ناکوک خود را برای دولت یازدهم کوک کرد و رئیسجمهور را دعوت مناظره کرد.
هیاهوهای این روزهای احمدینژاد هم به همین علت است. او بعد از رد صلاحیت در انتخابات ریاستجمهوری دوازدهم فهمید که دیگر نمیتواند از طریق صندوقهای رای به صحنه سیاسی کشور بازگردد. شورای نگهبان راه را بر او بست. نه تنها او بلکه به همفکران احمدینژاد اجازه نداد وارد صحنه انتخابات شوند.
راه کار برای ادامه حیات احمدینژاد چه بود؟ شنا برخلاف جریان آب. احمدینژاد برای ماندن در فضای سیاسی کشور به عنوان یک مهره تاثیرگذار تصمیم گرفت نقش یک اپوزیسیون را بازی کند. تیری که به درستی به هدف نشست.
احمدینژاد برای فراموش نشدن دست به هرکاری میزند. او به یاد دارد که میرحسین موسوی آخرین نخستوزیر ایران، به مدت بیست سال خود را از صحنه سیاسی کشور دور کرد و وقتی بعد از این سالها پای به عرصه گذاشت، بسیاری از نسل سومیها او را نمیشناختند و بسیاری از نسل اول و دومیها هم به ذهن خود فشار آوردند تا چهره او را به یاد آوردند.
این نق زدنها برای زنده ماندن در فضای سیاسی کشور است. رئیسجمهور سابق ایران دوست ندارد به سادگی از کنارش عبور کنند. احمدینژاد میخواهد مثل هاشمی رفسنجانی محل رجوع چهرههای سیاسی ایران باشد. یا میخواهد مثل خاتمی با تکرار صندوقهای انتخابات را فتح کند.
احمدینژاد با این رفتار خود را مطرح میکند اما به نظر میرسد او فراموش کرده است که برخلاف هاشمی و خاتمی طبقه حامیان ندارد و نمیتواند همچون آنها در جامعه موج ایجاد کند.
احمدینژاد برخی را به یاد کودکی میاندازد که تلاش میکند در جمع خانواده دیده شود. حتی با جیغ، داد و گریه!
Comments are closed, but trackbacks and pingbacks are open.