چهار دلیل اصلی در مخالفت انسانی با طالبان

حکومت طالبان نافی اساسی‌ترین مبانی عقلانی تشکیل یک حکومت است و با حکومت آنها ناامنی به شکل سازمان یافته در کشور به وجود خواهد آمد.

 امروز در افغانستان وضعیتی به وجود آمده است که برای یک فرصت مهاجرت ۲۰ هزارنفری، یک میلیون جوان تحصیل‌کرده افغانستانی ثبت نام کردند. دانشجویان، اساتید دانشگاه، متخصصان، اهالی فرهنگ و هنر بهتر از ما می‌دانند که طالبان، حکومت تغییر و حرکت به سمت توسعه نیست و همه امیدهای ممکن برای ساخت افغانستان هم اکنون از بین رفته است. این نکته هم فراموش نشود که  با زرنگی و رذالت آمریکایی‌ها نیروهای متخصص فراوانی از کشور خروج کرده‌اند.

یک.
دوستان طالبان به شیوه‌های مختلفی سعی می‌کنند مبارزه با طالبان را منحرف کنند. از این رو ابتدا باید توضیح دهیم که هر آنچه تطهیرکنندگان طالبان می‌گویند (به فرض محال صحت) ربطی به  مخالفت ما با این گروه ندارد. طالبان اگر زن‌ها را دوباره در خیابان‌ها سنگسار نکند، بگذارد شیعیان عزاداری کنند، خط ‌کش نگیرد که ریش مردها را با شلاق بلند کند، تحصیل و کار دخترها را ممنوع نکند، تولید مداوم جعلیات دینی نکند و… هم پدیده‌ای خطرناک در تاریخ است، فقط به یک علت؛ آن هم اینکه فلسفه وجودی طالبان؛ تسلط بر کشور، به دست آوردن قدرت و سلطه بر مردم با معیار زور بیشتر، اسلحه خطرناک‌تر و ارعاب و وحشت بیشتر است. این تمام آن چیزی است که طالبان بر مبنای آن شکل گرفته، حیات پیدا کرده و حالا قدرت را به دست آورده. اساس مخالفت ما با طالبان این است.حکومت بر منطق جنگل!

دو.
در مرحله دوم، ما با طالبان مخالفیم چون سابقه ذهنی افغانستانی‌ها از طالبان، شیوه به قدرت رسیدن آنها و رفتارها و بروزهای بیرونی آنها و در نهایت وجود آنها، مخل امنیت روانی مردم افغانستان است و این اساسا با هدف تشکیل حکومت متضاد است. این چیزی است که امروز در کف خیابانهای افغانستان به راحتی قابل رویت است. مردم  به صورت طبیعی باید با دیدن نیروهای پلیس و قوای امنیتی احساس امنیت کنند، چنین سازوکاری اساسا برای امنیت شهروندان به وجود آمده‌است و حال گروهی که بیشترین سابقه، نیت و هدف در ناامنی افغانستان را داشته است خود تبدیل به فراهم کننده امنیت شده است؟ این تضاد ساختاری غیرقابل حل است.

می‌گویند طالبان آمده امنیت بیشتر شده. واضح است: آن‌ها خود مخل امنیت بودند و این هم واضح است که با تحویل رسمی قدرت آنها امنیت را به صورت ساختاری با به وجود آوردن خشونت و تبعیض سیستماتیک از بین خواهند برد. طبق نظر این دوستان پس حکومت را به فاسدترین عناصر دهیم تا فساد برداشته شود؟ اتفاقی نمی افتد فقط فساد سیستماتیک می‌شود حکومت طالبان نافی اساسی‌ترین مبانی عقلانی تشکیل یک حکومت است و با حکومت آنها ناامنی به شکل سازمان یافته در کشور به وجود خواهد آمد.

سه.
طالبان به شدت غیرقابل کنترل است. حتی حامیان طالبان هم به این گزاره اعتقاد دارند. آنها نه به مبانی شرعی و فقهی معقول و هدفمندی معتقدند و بارها نشان داده اند که تخطی از مبانی شرعی خودشان هم برایشان مسئله نیست، نه مال و نفوس و نوامیس مردم برایشان اهمیتی دارد، نه به اصول دموکراسی و آزادی کوچکترین پایبندی دارند و نه کوچکترین اهمیتی به قضاوت افکار عمومی داخلی و خارجی می‌دهند. از دوستانی که از تغییر طالبان صحبت می‌کنند می‌پرسیم در سخنرانی‌ها، مصاحبه‌ها، بیانیه‌ها و اعلانات رسمی طالبان حرف از تعهد به کدام یک از موارد بالا گفته شده است؟

همین حالا وجود عناصر القاعده در سیستم طالبان واضح است و همین حالا که به قدرت نرسیده است تعهد دو هفته ای به پنجشیر برای عدم جنگ حین گفتگو را یک روزه نقض کرده است و در مذاکرات دوحه نیز تعهد کاهش خشونت‌ها را دقیقا برعکس عمل کرده است و…

از این نظر پیشنهاد هر گونه رایزنی و گرفتن تضمین از طالبان برای کنترل آنها به لطیفه‌ای خنک می‌ماند. ما با طالبان مخالفیم چون تحویل یک ملت به دولتی غیرقابل‌کنترل، خلاف اخلاق، عقل و انسانیت است.

چهار.
طالبان قاتل امید به رهایی افغانستان از وضع موجود است. درست در زمانه‌ای که نسل جدیدی از دختران و پسران تحصیل‌کرده، مستقل و پرامید سربرآورده بودند، تعداد قابل‌توجهی از مهاجرین به کشورهای مختلف با نیت ساخت وطن به کشور بازگشته بودند و درست در زمانی که وعده‌ خروج آمریکایی‌ها از افغانستان همه را به ساخت افغانستانی آزاد و آباد امیدوار کرده بود، یک اقلیت با محافظه‌کارترین قرائت موجود از دین، سربرآورده است و همه روزنه‌های امید به تغییر شرایط را از بین برده است.

حمیدرضا بوالی – یحیی آزادی در پامیر نیوز

دیگر مطالب
ثبت نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.