۳ بحران عظیم که ایران باید خود را از آن نجات دهد!

ایران به عنوان یک کشور مهم در منطقه خاورمیانه نیازمند این است که در این برهه تاریخی بتواند ضمن دور ماندن از اصل بحران ها منافع ملی خود را به بهترین وجه تامین کند.

در سال های اخیر تنش و درگیری در سه نقطه مهم ژئوپلیتکی جهان ایجاد شده است که نتیجه آنها می‌تواند سرنوشت نظم بین‌المللی را در قرن 21 تعیین کند. یکی از مهم‌ترین نقاط درگیری بین روسیه و اوکراین در جریان است. روسیه به عنوان میراث‌دار شوروی به دنبال احیای عظمت از دست رفته خود به اوکراین حمله کرد و از ابتدای سال 2022 همچنان درگیر این جنگ است.

به نقل از انتخاب، در ساختار کنونی نظم بین المللی روسیه به شدت از افزایش رویکرد غربگرایانه دولت اوکراین که حتی زمزمه های پیوستن آن به ناتو هم مطرح می شد خشمگین بود؛ زیرا از گسترش بیش از پیش مرزهای ناتو به حوزه نفوذ تاریخی خود نگران بود و این موضوع به احساس عدم امنیت تاریخی روسیه که در طول تاریخ اکثرا از سمت اروپا مورد حمله قرار گرفته است دامن زد و باعث شد روسیه برای مقابله با آنچه برای خود تهدید محسوب می کرد به اوکراین حمله نظامی کند. حمله نظامی روسیه تاکنون ویرانی‌های بسیاری را به بار آروده است.

کشور اوکراین از لحاظ زیرساختی با خسارات بسیار زیادی روبرو شده است. تعداد تلفات نیروهای نظامی طرفین هم بسیار زیاد یوده است. بعد از حمله روسیه آمریکا و غرب روسیه را زیر شدیدترین تحریم ها قرار دادند که در نتیجه آن ضربات سهمگینی به اقتصاد روسیه وارد شد، به گونه‌ای که بعضی کارشناسان اعتقاد دارند که ممکن است اقتصاد روسیه هرگز به زمان قبل از حمله به اوکراین بازنگردد. از لحاظ ژئوپلیتیک هم با پیوستن گشورهای سوئد و فنلاند به ناتو پیشروی ناتو به سمت مرزهای روسیه به شکل بسیار بی سابقه ای افزایش یافت.

با این حال روسیه که در سال 2014 منطقه استراتژیک کریمه اوکراین را تصرف کرده بود، در سال 2022 هم با استراتژی مشابهی برای منطقه دونباس اقدام کرد که سرنوشت نهایی آن هنوز چندان مشخص نیست. در هر صورت حمله روسیه یه اوکراین با توجه به اثراتی که در احیای ناتو و تعمیق حس بی اعتمادی تاریخی اروپا به روسیه ایجاد کرد تبدیل به یک برخورد ژئوپلیتیک بسیار مهم شده است که نتیجه این جنگ بر نظم بین الملل اثرگذاری زیادی خواهد داشت.

منطقه شرق آسیا در دریای چین جنوبی هم محل تنش ها و ادهای ارضی متعدد است که عموما ادعای چین علیه تمامیت ارضی همسایگان است به طوری که حتی دامنه ادعاهای ارضی چین مناطقی از هند در جنوب آسیا هم رسیده است. اما در این میان آنچه بیشتر از همه اهمیت دارد، ادعای ارضی چین نسبت به تایوان است. چین تایوان را بخشی از سرزمین خود می‌داند و به مانند یک استان یاغی با آن برخورد می کند که باید به سرزمین اصلی برگردد.

با توجه به ژئوپلیتیک تراشه های پیشرفته و پیشتاری تایوان در این صنعت تصرف تایوان اهمیت بسیار مضاعفی برای پکن پیدا کرده است؛ مخصوصا اینکه چین از زنجیره تولید منطقه‌ای تراشه‌ها در منطقه کنار گذاشته شده و در محاصره دیجیتال آمریکا و متحدانش قرار گرفته است. با این حال برخلاف روسیه که حمله نظامی تمام عیاری را علیه اوکراین آغاز کرد، چین نسبت به تایوان با خونسردی بیشتری رفتار می‌کند و به نظر می‌رسد همچنان سیاست صبر و انتظار را در پیش خواهد گرفت تا درموعدمقتضی عمل کند. در سمت دیگر تایوان خود را یک کشور مستقل می داند و تحت حمایت آمریکا و غرب هم وجود دارد.

بنابراین تا زمانی که این وضعیت ادامه داشته باشد توان بالقوه ایجاد یک درگیری سهمگین در آن منطقه وجود دارد. حل و فصل شدن موضوع تایوان به هر شکلی یکی از مهمترین عوامل اثرگذار بر نظم بین الملل است.

تنش و درگیری بعدی در منطقه همیشه بحرانی خاورمیانه است. این منطقه کانون درگیری در چند دهه اخیر بوده است، یکی از مهمترین این درگیری ها مسئله فلسطین است که بیش از هفت دهه است فضای منطقه را ملتهت و بحرانی نگه داشته است. این موضوع عامل بسیاری از تنش ها و درگیریهای منطقه ای بوده است و تا زمانی که راه حلی برای آن پیدا نشود همچنان به عنوان کانون بحران زایی در منطقه و جهان عمل خواهد کرد، همچنانکه این روزها با حملات وحشیانه اسرائیل به غزه یکی از سیاه ترین روزهای منطقه در حال رقم خوردن است.

بنابراین این تنش ها و درگیری های سه گانه از مهمترین عوامل زئوپلیتیکی هستند که می توانند سرنوشت نظم بین المللی را در قرن بیست و یکم رقم بزنند؛ ایران به عنوان یک کشور مهم در منطقه خاورمیانه نیازمند این است که در این برهه تاریخی بتواند ضمن دور ماندن از اصل بحران ها منافع ملی خود را به بهترین وجه تامین کند. واقعیت این است تاریخ  ایران به خصوص تاریخ معاصر کشور نشان می دهد که این خطر همواره وجود دارد که در بازی قدرت های بزرگ منافع ایران وجه المصالحه قرار بگیرد. بنابراین مقامات تصمیم گیر در ایران قبل از هرگونه برنامه ریزی برای نزدیکی به شرق و یا غرب باید به تقویت مبانی قدرت ملی کشور بپردازند؛ اولین قدم برای تقویت مبانی قدرت ملی بهبود و ترمیم روابط دولت – ملت برای جلوگیری از عمیق تر شدن شکاف ایجاد شده است.

در یک دهه اخیر به خصوص چند سال گذشته سرمایه اجتماعی در کشور تحلیل رفته و اعتماد عمومی آسیب دیده است؛ بنابراین اتخاذ سیاست هایی که برای تقویت وفاق ملی و انسجام اجتماعی ارزشمند باشد یک ضرورت اجتناب ناپذیر است. تغییر شیوه حکمرانی در جهت بهبود وضعیت جامعه و غلبه بر بحران کارآمدی از دیگر مسیرهای مهم و ضروری برای برای تقویت مبانی قدرت ملی است.

همچنین تغییر رویکرد برای خروج کشور از انزوا و در پیش گرفتن یک سیاست توسعه محور در داخل و خارج نقش تعیین کننده ای در تقویت قدرت ملی و افزابش توان بازیگری کشور در شرایط کنونی جهان خواهد داشت. شرایط جهانی به گونه ای است که هرگونه محاسبه اشتباه می تواند تاثیر منفی بسیار زیادی بر سرنوشت کشورها بگذارد، بنابراین لازم است که هرگونه رفتار و جهت گیری کشور در شرایط کنونی با محاسبه سود و زیان و با دقت بیشتری انجام شود.

دیگر مطالب
ثبت نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.