جیم جارموش؛ تصویرگر پست مدرن روایتهای روزمره
امروز ۲۲ ژانویه سالروز تولد جیم جارموش یکی از با استعدادترین و خلاقترین فیلمسازهای مستقل آمریکایی است.
اختصاصی کیوسک/ سبک فیلمسازی جارموش به شیوهای خاص و منحصر به فرد تبدیل شده که در میان کارگردانان جوان و سینمادوستهای سراسر دنیا به خصوص ایران طرفداران بسیاری دارد. به این بهانه مروری داریم بر زندگی و برخی فیلمهای شاخص او.
«زندگی پیرنگی ندارد، چرا باید یک فیلم داشته باشد؟!»
این جمله شاهکلید ورود به سینمای جارموش است. فیلمسازی که ورودش به سینما هم بی مقدمه بود. پدرش حقوق خوانده بود و دوست داشت جیم هم در همان رشته تحصیل کند اما مادرش که پیش از ازدواج در روزنامهای محلی به نام «آکرون بیکن ژورنال» به عنوان ریویونویس فیلم و تئاتر کار میکرد، برای اینکه شنبه بعدازظهرها، به گفته خود جیم از شر او خلاص شود، او را به سالن سینمایی به نام «استیت رود» میفرستاد. از دبیرستان که فارغالتحصیل شد، آکرون را به مقصد شیکاگو ترک کرد تا در مدرسه روزنامهنگاری دانشگاه «نورث وسترن» مشغول به تحصیل شود. بعد به قصد شعر و شاعری راهی دانشگاه «کلمبیا» شد. در این دانشگاه او ادبیات انگلیسی و امریکایی را تحت نظر اساتید مدرسه نیویورک خواند و شروع به نوشتن قطعههای نیمه روایتی کوتاه کرد و مسئول ویرایش مجله «کلمبیا ریویو» شد. وی سپس برای تحصیل در رشته ادبیات فرانسه به شعبه دانشگاه کلمبیا در پاریس رفت و به جای ۱ ترم ۱ سال در آنجا اقامت کرد.
نقطه عطف اول: داستان پاریس
جارموش که به قصد تحصیل به پاریس آمده بود، به عنوان یک راننده کامیون برای یک گالری نقاشی امریکایی کار میکرد. بیشتر کار او در پاریس به جای رفتن به کلاس و درس خواندن، دیدن فیلم در سینما تک فرانسه بود و در همان جا بود که با انواع فیلمهای اروپایی و آسیایی آشنا شد. همین امر بر نوشتههای او اثر گذاشت و جنبههای توصیفی-سینمایی آنها را تقویت کرد. نوشتههایی مشابه یک فیلمنامه.
نقطه عطف دوم: داستان نیویورک
جارموش در سال ۱۹۷۵ از دانشگاه کلمبیا فارغالتحصیل شد و سال بعد پاریس را به مقصد نیویورک ترک کرد. او در نیویورک مدتی به عنوان موزیسین فعالیت کرد. تجربهای که هرچند موفق نبود و به از هم پاشیده شدن گروه منجر شد اما یک جنبه مهم دیگر از سینمای او را شکل داد؛ یعنی موسیقی.
با شکست این تجربه، علاقه جیم به سینما باعث شد که در مدرسه فیلمسازی دانشگاه نیویورک ثبت نام کند. مدرسهای که شرط ورود به آن، داشتن تجربه بازیگری یا ساخت فیلم بود. چیزی که جارموش آن را تجربه نکرده بود اما در کمال ناباوری به جهت نوشتههایی که درباره فیلم داشت در این مدرسه پذیرفته شد. او ۴ سال در آنجا درس خواند و با دانشجویان و همکاران آینده خود همچون «اسپایک لی» آشنا شد.
نقطه عطف سوم: ورود به عالم فیلمسازی
در سال آخر جارموش به عنوان دستیار کارگردان معروف فیلم نوآر، «نیکلاس ری» انتخاب شد و با او در آخرین فیلمش «آذرخش روی آب» همکاری کرد. نیکولاس ری تابستان ۱۹۷۹ بعد از مدت طولانی مبارزه با سرطان درگذشت. درست چند روز پس از آن که جارموش را مورد تشویق قرار داد. جیم فیلم پروژه تحصیلی خود را با نام «تعطیلات همیشگی» با استفاده از بورس تحصیلی ساخت. داستان فیلم در مورد جوانی است که در مرکز منطقه منهتن نیویورک پرسه میزند و به دنبال معنایی برای زندگی خویش است. از همین کار آغازین جارموش، تفاوت نگاه و سبک و رویکرد او با رویکرد رایج سینمای آمریکا و نزدیکی و قرابت بیشتر آن با سینمای اروپا و آنچه که اصطلاحاً سینمای هنری نامیده میشود قابل تشخیص بود. عاملی که باعث شد دانشگاه نیویورک هیچ گاه به او مدرک پایان دوره را ندهد. «تعطیلات همیشگی» به عنوان اولین فیلم جارموش موفق به کسب جایزه جشنواره فیلم «مانهایم هایدلبرگ» آلمان شد و سنگ بنای سینمای او در سالهای بعد شد.
روش فیلمسازی جیم جارموش
جارموش بارها و بارها از چگونگی خلق فیلمهایش به روش «چپکی» سخن گفته است. از این که چگونه از میان مجموعهای از تندنگاریهای اتفاقیای که دائماً در حال نوشتن آنهاست، موضوعی را، حول شخصیتهایی که دوست دارد با آنها کار کند، ترسیم میکند؛ و این که چگونه به داستان اجازه میدهد تا آزادانه پیش رود و از این طریق حس و حال فیلم را میسازد. او در مصاحبهای که درباره فیلم «عجیبتر از بهشت» داشت، میگوید: «به جای اینکه اول دنبال داستان باشم و بعدش جزئیاتو بهش اضافه کنم، جزئیاتو جمع میکنم و بعدش سعی میکنم تا یک پازل یا داستانو بسازم. این داستانه که یواش یواش خودشو برام تعریف میکنه، تا اینکه من باشم که اونو تنظیم کنم».
از دیگر ویژگیهای سینمای جارموش این است که به تماشاگر گفته نمیشود به چه چیز بنگرد و او حق انتخاب دارد. خود او در حاشیه نمایش فیلم «تعطیلات همیشگی» میگوید: «یه دوربین متحرک چشمای تماشاگرو به زور با خودش از این تصویر به اون تصویر میکشونه و توجهشو در اختیار خودش میگیره ؛ فیلمای من هیچ ربطی به این حرکات مستبدانه ندارن، سینمای من درباره مشاهده ست – دید زدن قهرمان داستان به روش چشمچرانی. تماشاگر باید بتونه شخصیتها و لوکیشنها رو دید بزنه نه اینکه حواسش به دوربین باشه».
اکثر فیلمهای جارموش در امریکا رخ میدهند اما او همواره تلاش دارد به امریکا از چشمان یک خارجی نگاه کند. به این قصد که شکلی از سینما بیافریند که سینمای اروپا، ژاپن و هالیوود را یک جا گرد آورد. شیفتگی جارموش نسبت به موسیقی و زبان در تمام فیلمهایش مشهود است. منتقدی میگوید: «فیلمهای جارموش ضرباهنگ بلوز و جز دارند، حتی در استفادهشان از زبان یا حذف آن. تاثیر فیلمهای او روی حواس مشابه برخی قطعات موسیقی است، که شنیده نمیشوند تا وقتی که دیگر برای اینکه از مغز بیرونشان کنی بسیار دیر است.»
فیلمهای شاخص
عجیب تر از بهشت Stranger Than Paradise
برنده جایزه دوربین طلایی جشنواره فیلم کن و جایزه ویژه هیأت داوران جشنواره لوکارنو
نمره فیلم در سایت آیامدیبی: ۷/۶ از ۱۰
بازیگران: استر بالینت، جان لوری، ریچارد ادسن
موزیک: جان لوری، آرون پیچ، اسکریمین جی هاوکینز
درباره فیلم: اوا (استر بالینت) برای سر زدن به پسرخالهاش ویلی (جان لوری) از بوداپست راهی نیویورک میشود. ملحق شدن ادی (ریچارد ادسن) و بروز اختلاف نظرهایی بین این سه نفر، این گروه را به ولگردی در آمریکای صنعتی و غمزده به سبک یک کمدی سیاه میکشاند.
عجیبتر از بهشت مانند اغلب آثار جیم جارموش فیلمی اپیزودیک در ۳ قسمت است، این فیلم سیاه و سفید روایتگر نسلی واخورده و از خود بیگانه است. نام قسمت اول فیلم «دنیای جدید» است. طنز ماجرا نیز در همین جاست. خیابانها ویران اند، مکان کهنه و داغان است و فرهنگ خودش را مسخره میکند. «کیفیتی که میتوانی به آن اطمینان کنی» نوشتهای است بر پمپ بنزینی که ویران شده است. جارموش در مورد اینکه چرا در این فیلم روی زشتیهای صنعتی تاکید شده است میگوید که مردم آمریکا تصور خاصی از نحوه زندگی در اروپای مرکزی دارند، من در این فیلم خواستم این تصویر را وارونه کنم و به آمریکا برگردانم!
قسمت دوم روایت ماجراهایی است که یک سال بعد برای شخصیتها اتفاق میافتد. ویلی به ادی پیشنهاد میدهد که به جای گرمی بروند…جایی که بهشت آنها باشد.
در قسمت سوم با نام بهشت، قرار میگذارند که به فلوریدا بروند، اما آنجا جهنمی است که زشتی از همه جای آن می بارد. بهشت موعود این سه قهرمان جارموش، ناکجاآبادی است خاموش و ساکت و یخزده که در آن همه چیز متوقف شده است.
مرد مرده Dead Man
نامزد نخل طلای جشنواره فیلم کن فرانسه
نمره فیلم در سایت آیامدیبی: ۷/۷ از ۱۰
بازیگران: جانی دپ، گری فارمر، گابریل برن، رابرت میچم، میلی اویتال
درباره فیلم: یک حسابدار تازه بیکارشده به نام ویلیام بلیک (جانی دپ) در حال مسافرت به غرب است تا کاری را در یک کارگاه فلزکاری که توسط شخصی به نام دیکینسن (رابرت میچم) اداره میشود، به دست آورد اما درمییابد که این موقعیت پیش از او اشغال شده است. اندکی پس از آن، آشنایی او با زنی به نام تل راسل (میلی اویتال) به مرگ عاشق سابق زن (گابریل برن) میانجامد که پسر دیکینسن است. مرد به آنها شلیک میکند و بلیک نیز در دفاع از خود وی را میکشد. با زخمی جدی از یک گلوله در همان کشمکش، بلیک بقیه فیلم را در حال مردن است، عمدتا در دل طبیعت و مخصوصا با همراهی یک بومی امریکایی تنها و بدون قبیله به نام نوبادی (گری فارمر) از دل ماجراها و برخوردهای گوناگون با غریبهها میگذرند. غریبههایی که بسیاری از آنها مزدورانی هستند که توسط دیکینسن برای شکار بلیک و گرفتن جایزه گسیل شدهاند.
گوست داگ:روش سامورایی Ghost Dog: The Way Of The Samurai
نمره فیلم در سایت آیامدیبی: ۷/۵ از ۱۰
بازیگران: فارست ویتاکر، ایزاک دوبانکولی، جان تورمی
موزیک: RZA
درباره فیلم: گوست داگ (فارست ویتاکر) یک قاتل حرفهای است که پیرو اصول ساموراییها میباشد. لویی (جان تورمی) مردی که سالها قبل زندگی گوست داگ را نجات داده است از وی میخواهد مردی را به قتل برساند که با دختر رئیس خانواده مافیایی رابطه دارد. اما سرکرده خانواده تصمیم میگیرد که گوست داگ را از بین ببرد.
جیم جارموش از هجو زیبایی برای نشان دادن گانگسترها استفاده کرده است. آدمهای چاق با آن قیافههای خندهدار اصلا شباهتی با گانگسترهایی که در ذهنمان ساختهایم ندارند. ساموراییها در زمان جنگ بوجود آمدند. در زمانیکه قانون و تمدن در ژاپن هنوز به وجود نیامده بود و این دقیقا فضای فیلم جارموش است. شهری بی قانون و بی در و پیکر که راحت در آن دزدی و قتل میشود و پلیس به عنوان مجری قانون و برقرارکننده نظم خندهدار و مضحک در جامعه به نظر میرسد. جارموش شاید همانطور که رئیس مافیا شدن را ارثی میداند، سامورایی شدن را نیز ارثی میپندارد و یا شاید هدفش را بروز خشنونت از همان اوایل دوران زندگی هر انسان میداند.
قهوه و سیگار Coffee And Cigarettes
محصول ۲۰۰۳
نمره فیلم در سایت آیامدیبی: ۷/۱ از ۱۰
بازیگران: روبرتو بنینی، استیون رایت، جویی لی، سینک لی، استیو بوسمی، ایگی پاپ، تام ویتس، جوزف ریگانو، وینی ولا، وینی ولاجونیور، رنی فرنچ، ای جی رود ریگوئز، آلکس دسکاس، کیت بلانشت، بیل موری، RZA و …
درباره فیلم: این فیلم شامل مجموعهای از یازده قصه کوتاه است که در همه آنها قهوه و سیگار حضور دارد. در حقیقت، قهوه و سیگار نقطه اشتراک همه این قصههاست. و شخصیتهای فیلم با همراه با صرف قهوه و سیگار نظرات مختلف خود را بیان میکنند. هر قصه وابستگی کامل به بازیگر و نوع حضور او د ارد . به همین جهت بعضی از داستانها دارای انرژی و تحرک بیشتری هستند. ممکن است قصهها کمی غریب و یا عجیب به نظر برسند، اما جذابیت اصلی فیلم هم در همین است. چنین چیزی در فیلمهای جیم جارموش غیرممکن نیست. فیلم طی یک دوره هفده ساله ساخته شده است به عنوان مثال سه اپیزود اول به ترتیب در سالهای ۱۹۸۶، ۱۹۸۹ و ۱۹۹۳ ساخته شدهاند.
نام کوچک تمام شخصیتهای فیلم همان نام کوچک و اصلی خود آنهاست. بجز کیت بلانشت که به دلیل بازی در نقش خودش و دختر عمویش نام کوچک دیگری دارد.
وارگو رئیس باند خلافکار فیلم «گوست د اگ» به صورت یک عکس روی دیواری قرار دارد که گنگسترهای فیلم جارموش که شکلی کاریکاتورگونه و بچگانه دارند، در آنجا حضور دارند.
گلهای پژمرده Broken Flowers
برنده جایزه ویژه هیأت داوران جشنواره فیلم کن
نمره فیلم در سایت آیامدیبی: ۷/۲ از ۱۰
بازیگران: بیل موری،جفری رایت، جسیکا لنگ، شارون استون، تیلدا سوئینتون
درباره فیلم: دان جانستون (بیل موری) معاملهگر بازنشسته کامپیوتر است که زندگی آرام خود را کنار یک همسایه فضول و وراج، اما خوشقلب به نام وینستون (جفرى رایت) میگذراند. درست در همان روزى که آخرین عشق دان، شری (جولی دلپی) ترکش مىکند، نامهاى بدون امضا به دست او مىرسد، که با جوهرى قرمز رنگ بر روى کاغذى صورتى تایپ شده است. نویسنده این نامه که ظاهرا یکى از محبوبههاى قدیمى او است، به او اطلاع مىدهد که بیست سال است پدر شده و فرزند ۱۹ ساله پسرى دارد که احتمالاً در پى یافتن او است.
دان نسبت به این نامه بى اعتنایى نشان مىدهد و تمایلى به پیگیرى آن ندارد، اما وینستون که رگ پلیس مخفى بازى آماتورىاش گل کرده، دان را راهى مىکند تا به دنبال چهار زنى بگردد که بیست سال پیش با آنها معاشرت مىکرده است. وینستون برخلاف دان که تنبل و خوشگذران است، مردى است خانوادهدار و سختکوش که براى گذران زندگى مجبور است همزمان در سه جاى مختلف کار کند. از آنجا که نامه روى کاغذ صورتى رنگ نوشته شده، وینستون دان را مجاب مىکند که براى آن زنان گلهاى صورتى رنگ بخرد و در خانههایشان به دنبال رنگ صورتى بگردد.
دان که از یکسو کنجکاو شده تا بار دیگر آن زن را ببیند و از سوى دیگر معذب است که چطور باید از آنها بپرسد، به راه مىافتد تا بار دیگر با چهار زن ملاقات کند.
این فیلم دربرگیرنده طنزی پنهان است. با این وجود این طنز تنها وابسته به بازی «بیل موری» نیست بلکه در فیلمنامه و روش کارگردانی جیم جارموش ریشه دارد.
جارموش دراین مورد میگوید: «من همواره سعی کردهام که توازن طنز را در فیلمهایم حفظ کنم اما برای فیلم گلهای پژمرده، طنز را به کناری گذاشتم و اجازه دادم که غم نمود بیشتری پیدا کند.»
بیل موری بازیگر فیلم گفته است که ساخت این فیلم مانند حمل کردن یک پیانو، سخت و آزاردهنده بوده است.
Comments are closed, but trackbacks and pingbacks are open.