دهقان: روحانی سیاستمدار پختهای است؛ ۹۲ با «گازانبر» و ۹۶ با «لوله» کار را تمام کرد
عضو شورای مرکزی حزب اعتدال و توسعه گفت: روحانی اگر عقبنشینیهایی دارد تاکتیکی است. چارهای جز این نیست، سیاستمدار همیشه نباید رو به جلو حرکت کند. البته استراتژی او باید این باشد ولی در تاکتیک باید روش یک گام به عقب و دو گام به جلو را پذیرفت.
ائتلاف دو جریان اصلاحات و اعتدال گرچه در سال های ۹۲، ۹۴ و ۹۶ برای هر دو سر طیف برکات و ثمراتی داشت اما این ائتلاف در سال ۹۶ هموزن و همسطح سالهای گذشته نبود. گرچه حمایت آنان از روحانی در سال ۹۲، با کمتر حاشیهای همراه شد اما وقتی روحانی برای دومین بار سکاندار امور اجرایی کشور شد، از او به مطالبهگری پرداختند. همین رفتارها موجب شد که برخی صاحبنظران سیاسی بگویند ائتلاف اعتدال – اصلاحات به پایان راه خود رسیده و این دو گرایش سیاسی در آوردگاههای بعدی با تابلوی مستقل پا به میدان رقابت میگذارند.
با این حال غلامعلی دهقان عضو شورای مرکزی حزب اعتدال و توسعه، ائتلاف جریانات اصلاحات، اعتدال و اصولگرایان معتدل را استراتژیک توصیف می کند و می گوید: بعید است شورای نگهبان نگاه انقباضی به بررسی صلاحیت نامزدهای انتخابات آتی مجلس را تغییر دهد. بنابراین همچنان ائتلاف میان این سه ضلع در هر دو سطح استراتژیک و تاکتیکی به قوت خود باقی خواهد ماند.
مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
ائتلاف دو جریان اصلاحات و اعتدال در انتخابات مجلس دهم با حواشی بسیاری مواجه شد. حزب اعتدال و توسعه کمتر در جلسات شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان حضور یافت. بفرمایید برای انتخابات مجلس آینده برنامه اعتدالیها چیست؟ آقای عارف اخیراً گفتند ترجیح اصلاحطلبان آن است که با تابلو مستقل بیایند، هرچند امکان دارد اقتضایی عمل کنند. به نظر شما آیا همچنان این ائتلاف باقی میماند؟
آقای عارف بعد به نحوی دیدگاههای خود را تصحیح کرد. حداقل راه ائتلاف را با اعتدال و توسعه نبست. بعد هم چند نفر از اصلاحطلبان کلاسیک همچون آقای عطریانفر و تاجزاده گفتند «آقای عارف دیدگاه شخصی خود را بیان کرده است». واقعیت این است که فلسفه وجودی ائتلاف همچنان وجود دارد. فراموش نکنیم جریانی در انتخابات اخیر ۱۶میلیون رأی آورد که دیدگاهش با دیدگاه مثلث اصلاحات، اعتدال و اصولگرایان معتدل اختلاف دارد. بنابراین فکر میکنم همچنان ائتلاف این سه جریان، در استراتژی و تاکتیک به قوت خود باقی خواهد ماند.
اگر روزی روزگاری جریان رقیب آنقدر در حاشیه رفت و پایگاه اجتماعیاش آنقدر ضعیف شد، همچنین جامعه نیز رقابتهایش براساس شکافهای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی انجام شد، آن موقع میشود با هم رقابت داخلی کنیم. ولی تحلیلم این است که تا اطلاع ثانوی به لحاظ استراتژی و تاکتیک ائتلاف اصلاحات، اعتدالیون و اصولگرایان معتدل پابرجاست. دلیل دیگر هم این است که این ائتلاف جواب داده است. یعنی ما سالهای ۹۲، ۹۴ و ۹۶ از این مسیر جواب گرفتیم و پیروز شدیم، ضمن آنکه این ائتلاف منافع ملی کشور را تأمین میکند.
برجام اگر فرجام خوبی داشت به خاطر ائتلاف همین سه ضلع بود، وگرنه معلوم نبود که واقعا تحریمهای نفتی برداشته شود. ممکن است به برجام انتقاداتی وارد باشد اما واقعیت این است که اگر تنها یک دستاورد داشته باشد، همین است که تحریمهای نفتی سازمان ملل برداشته شد. این بسیار برای ما منفعت دارد چون ما درآمد دیگری نداریم؛ کشوری هستیم که براساس سازوکار جهانی در نیم قرن اخیر، قرار بود نفتفروش باشیم. فرار از اقتصاد نفتی به این راحتی امکانپذیر نیست. مقام معظم رهبری به خوبی این پاشنه آشیل و راه برونرفت آن را تشخیص دادند اما حداقل تا اینجا دولتهایی که سرکار آمدند هنوز موفق نشدند این پاشنه آشیل را برطرف کنند.
ائتلاف بین جریان اصلاحات و اعتدالیون بیشتر به نفع اصلاحطلبان است یا جریان اعتدال؟ چون سر این مسئله که کدامیک پایگاه رأی بیشتری دارند همیشه محل اختلاف نظر است. اصلاحطلبان فکر میکنند پایگاه رأی بیشتری دارند به استناد آن هم میخواهند خطشان را جدا کنند. اعتدالیون هم معتقدند اصلاحطلبان با تابلو خود اصلا نمیتوانستند و نمیتوانند در انتخابات مجلس تأیید صلاحیت شوند، نظر شما چیست؟
به نظرم ائتلاف برای هر دو طرف بازی برد-برد بود. یعنی در مقطعی به دلیل فضای ضداصلاحاتی که بعد از سال ۸۸ شکل گرفت، واقعا به کارگیری واژه اصلاحات هم خیلی سخت بود. اما آقای روحانی کنشگری بود که هرچند از لحاظ تشکیلاتی هیچ گاه سابقه اصلاحطلبی نداشت و عضو جامعه روحانیت مبارز بود، اما نوع کنش سیاسی او باعث شد، اصلاحطلبان آرمانها و مطالبات خودشان را در اندیشههای آقای روحانی و منویات او ببینند.
نکته دیگر آنکه اصلاحطلبان به لحاظ پختگی از آن فضای آرمانی بعد از دوم خرداد فاصله گرفتند و واقعیتهای جامعه ایران را میبینند، در واقع آنها نیز به اعتدال رسیدند. یعنی تئوریسینهای اصلاحات بعد از سال ۹۲ میگویند «ما نیز به منش اعتدال رسیدیم». حتی اگر نگویند که به گفتمان اعتدال روی آوردهاند اما اکثراً قبول دارند که به سلوک اعتدالی رسیدهاند. بنابراین بخشی از نظام سیاسی که اعتدالیون بودند و نظام سیاسی آنها را قبول داشت و از فیلتر شورای نگهبان رد شدند، با بخشی از عقبه اجتماعی اصلاحطلبان، ارتباط برقرار کردند و باعث موفقیتهایی شد که ما در سالهای ۹۲، ۹۴ و ۹۶ شاهدش بودیم.
اگر کسانی بخواهند گسستی بین این اتحاد یا به تعبیر دیگر این ائتلاف ایجاد کنند، ناخواسته ولو با حسن نیت، در راستای سیاست رقیب گام برمیدارند. اگر بخواهیم براساس یک افق استراتژیک کشور را تحلیل کنیم، غیر از این نمیتوان تحلیل دیگری کرد. برای همین باید مراقب سخنان و اعمالی که باعث شکاف میشود، بود. فرقی هم نمیکند که یک نفر از اعتدالیها بخواهد این شکاف را ایجاد کند، یا اینکه برخی اصلاحطلبان فیلشان یاد هندوستان کند و بخواهند فضای تندروی بعد از دوم خرداد را دنبال کنند! در هر صورت این عمل اشتباه استراتژیک است.
آیا این یک توصیه از طرف شما به آقای عارف است؟
خیر، آقای عارف که بنده خدا گفت ما اقتضایی عمل میکنیم! من الان مصداقی صحبت نمیکنم. صرفا یک تحلیل ارائه دادم که مصداقهایش ممکن است در مجموعه خود ما هم باشد.
اصلاحطلبان و اعتدالیون مجلس دهم با رأی موافق به آقای کدخدایی باعث شدند او دوباره عضو حقوقدان شورای نگهبان شود، در حالی که مجلس یکدست اصولگرای دوره نهم چنین رأیی به آقای کدخدایی نداد و او برای چند سالی از دایره حقوقدانهای شورای نگهبان خارج شد. با در نظر گرفتن این مسئله فکر میکنید شورای نگهبان در انتخابات مجلس آینده انقباضی بررسی صلاحیت نامزدها را انجام دهد یا انبساطی؟
عملکردی که ما از شورای نگهبان در ادوار مختلف تأیید صلاحیتها نامزدها مشاهده کردیم، معمولا انقباضی بود. موارد انبساطی، خیلی استثنا بودهاند. چون شورای نگهبان معمولا براساس فقه مصطلح یا به تعبیر امام(ره) اجتهاد مصطلح فتوا میدهد و عمل میکند. در همین قضیه سپنتا نیکنام، این شورا نظری داد که حتی بزرگان اصولگرا آن را رد کردند! اما آقای کدخدایی گفت «این نظر فقهی فقهای ماست».
امام(ره) مجمع تشخیص مصلحت را برای همین درست کرد، با این جمله که «اجتهاد مصطلح در حوزهها کافی نیست، زمان و مکان در اجتهاد جواهری بیاید و مصالح نظام در نظر گرفته شود». اعضای شورای نگهبان با نگاه ایدئولوژیکی که دارند همیشه معتقدند که وظیفهای دارند که باید انجام دهند. بنابراین بعید میدانم این نگاه در دوسال آینده به نگاه انبساطی تبدیل شود.
اصلاحطلبان مجلس دهم دینی گردن آقای کدخدایی گذاشتند. به نظر شما این مسئله تأثیری نخواهد داشت؟
بعید میدانم. چون یک نفر که در شورای نگهبان تصمیمگیر نیست. آنجا یک جمعی تصمیمگیر هستند. همانطور که گفتم نوع نگاه و رویکرد شورای نگهبان دایر بر تکلیفمداری است و به نتیجه نگاه نمیکند.
مناظرهای با دکتر رحمانیان در بهمن سال ۹۴ داشتم، او صراحتا گفت اگر شورای نگهبان با نگاه مصلحتبینانه پیش میرفت، پیشبینی میکرد که با رد صلاحیت بسیاری از اصلاحطلبان، همه سلایق آنها اجماع کرده و به یک لیست واحد میرسند، در مقابل اصولگرایان تعدد خواهند داشت و پیروز این میدان اصلاحطلبان خواهند بود. همین طور هم شد. تحلیلم این است که چون نگاه فقهای شورای نگهبان نگاه خاص تکلیفمدار و پاسخگویی در روز قیامت است، آنها به مصلحت و نتیجه کاری ندارند.
یعنی شورای نگهبان به اصلاحطلبان برای ایجاد اجماع انتخاباتی لطف میکند؟!
دفعه قبل همین اتفاق افتاد. یعنی تصمیم شورای نگهبان باعث اجماع شد. وگرنه مثل انتخابات شوراها اختلافاتی میان آنها بروز میکرد.
برخی اصلاحطلبان میگویند آقای روحانی بعد از انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم، گردش به راست کرده است، این دیدگاه را چقدر درست میدانید؟
مَثَلی است که میگوید «رهرو آن نیست که گَه تند و گَه آهسته رود، رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود». آقای روحانی سالیان سال در سیستم سیاسی کار کرده، مناصب مختلفی داشته، در قوه مقننه بوده و… بنابراین پختگی سیاسی دارد و منفعل و ترسو نیست.
چندی پیش چهلمین سالگرد مرحوم سیدمصطفی خمینی بود. چه کسی دل و جرأت داشت در سال ۵۶ برای رهبر فقید انقلاب، واژه «امام» را به کار ببرد؟ آن سخنرانی را حتما شنیدهاید. آن شبیهسازی واقعا دل و جرأت میخواست. بنابراین آقای روحانی یک سیاستمدار پخته و جا افتاده است و میداند در زمانهای مختلف چگونه سخن بگوید. در همین مناظرات انتخاباتی دیدیم که مناظره اول و با سوم قابل مقایسه نبود. چون آقای روحانی به خوبی میدانست که مناظره سوم کار را تمام میکند، همانطور که سال ۹۲ این اتفاق افتاد. آقای روحانی سال ۹۲ با گازانبر و سال ۹۶ با لوله کار را تمام کرد! این خیلی مهم است که کسی ادبیاتش متناسب با جغرافیای زمان و مکان باشد و بداند از واژهها چه زمان و چگونه استفاده کند.
فارغ از این مباحث به نظر میرسد آقای روحانی به دنبال اجماع است. مشکلی که در ۱۱۰ سال بعد از مشروطه داشتیم، دوقطبیهای کاذب بود. یک روزی مشروطه و مشروعه، یک روز ملی و مذهبی در زمان مصدق و کاشانی و بعد از انقلاب نیز دو قطبیهای کاذب دیگری را شاهد بودیم. دوقطبی های بعد از ۲۲ بهمن ۵۷ باعث شد بخشی از نیروهای انقلاب حذف یا تسویه شوند. تا چه زمانی باید همدیگر را حذف کنیم؟ تا چه زمانی باید یک جریان سیاسی بگوید «من حقم و جریان رقیبم باطل است؟»
آنچه بعد از انتخابات در رویکرد آقای روحانی دیده میشود، ایجاد اجماع نخبگان سیاسی است. به عبارت دیگر اگر روزگاری اجماع بین اصلاحطلبان، اعتدالیون و معتدلین اصولگرا بود، اکنون آقای روحانی تلاش دارد که نخبگان رقیب را هم بتواند جذب کند و اجماعی شکل بگیرد تا انشاءالله مشکلات اساسی کشور با آرامش حل شود. من اتفاقا این تاکتیک آقای روحانی را به عنوان کسی که دانشجوی تاریخ بوده، بسیار مهم و در راستای اجماعسازی و آرامش سیاسی هرچه بیشتر در کشور و پیشبرد اهداف درازمدت اقتصادی میدانم.
انتقادی که اصلاحطلبان به آقای روحانی دارند این است که برخی شعارهای انتخاباتیاش مثلا درباره حصر، آزادی فضای رسانهها و دانشگاهها را فراموش کرده است. نمونه آخرش هم انتخاب وزیر علوم بود. این انتقاد اصلاحطلبان را چقدر وارد میدانید؟
آقای روحانی در این مقطع دنبال اجماعسازی هرچه بیشتر در سطوح مختلف نظام و جناحهای سیاسی متفرق کشور است. او این اجماع را در موضوع برجام بین سه ضلع سیاسی اصلاحطلبان، اعتدالیون و اصولگرایان معتدل برقرار کرد. اما ضلع سیاسی مخالف در مجلس ۱۰۰ رأی مخالف داشت، جریان کوچکزاده، رسایی، زارعی و غیره ۱۰۰ رأی مخالف داشتند.
به نظر میرسد رأی بالای آقای روحانی در انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم باید مخالفان او را هم مجاب کرده باشد که اولا به این رأی احترام بگذارند، ثانیا آسیبهای خودشان را شناسایی کنند و ثالثا بپذیرند مردم با این رأی بالا قدرتنمایی کردند و حالا میطلبد که اجماعی در کشور به وجود آید. چون هر کشوری که میخواهد به سمت توسعه برود، باید این اجماع را شکل دهد. اگر قرار باشد هر کسی سازخودش را بزند، تلاشها راه به جایی نخواهد برد. هارمونی موسیقی برای رسیدن به توسعه باید واحد باشد؛ و الا اگر هر کس ساز خود را بزند، اجماع شکل نمیگیرد و نیروها یکدیگر را خنثی میکنند. همین الان اروپا در قضیه برجام مقابل ترامپ ایستاده، چون این اجماع در داخل کشور شکل گرفته بود. پس ما ضرر نکردیم. تصور کنید اگر کسی مثل آقای احمدینژاد رئیسجمهور بود، همه مخالفان ایران، در مقابل ما به انسجام میرسیدند. همان زمان دیدیم چوب چنین اتفاقی را ملت خوردند. من فکر میکنم، آقای روحانی اگر عقبنشینیهایی دارد، تاکتیکی است. یعنی یک گام به عقب دو گام به جلو است. چارهای جز این نیست، سیاستمدار همیشه نباید رو به جلو حرکت کند. البته استراتژی او باید این باشد ولی در تاکتیک باید روش یک گام به عقب و دو گام به جلو را پذیرفت.
روزی که آقای روحانی در مجلس از وزرای علوم و نیرو دفاع کرد گفت «من تعامل کردم اما معامله نکردم»، آیا از این حرف برداشت میشود که آقای روحانی با ردههای بالای نظام در حال تعامل است؟
تعامل نه لزوما با ردههای بالای نظام بلکه با جریان رقیب؛ آن هم نه به خاطر احساس ضعف بلکه از نقطه قوت. برای اینکه از پتانسیل آنها هم در راستای اجماعسازی برای توسعه همهجانبه، پایدار و دموکراتیک کشور استفاده کند. من به عنوان دانشجوی تاریخ معتقدم یکی از دلایل اینکه نتوانستیم به آن جایگاه رکین خودمان در منطقه و عرصه بینالملل برسیم، دشمن خارجی نبود. من نقش استعمار، امپریالیسم، انگلیس و امریکا را در کودتای ۲۸ مرداد رد نمیکنم، ولی عامل اصلی را عدم اجماع جریانهای فکری سیاسی داخل میدانم. در همان موضوع ملی شدن نفت، مرحوم بازرگان در خاطراتش میگوید «وقتی هیأت خلع ید میخواست به آبادان برود، مصدق من را صدا کرد و گفت آقای بازرگان شما با قطار سلطنتی بروید. وقتی علت را پرسیدم، گفت باید به همه مردم نشان دهیم که قضیه ملی شدن نفت، قضیه ملی است، حتی شخص اول مملکت هم با این کار موافق است». این روش در مقطع اول خیلی خوب جواب داد، همه پای کار بودند، مصدق تیرماه سال ۳۱ دو سه روز از نخستوزیری کنار رفت، موج حمایت مردمی به وجود آمد. اما ۲۸ مرداد ۳۲ چه اتفاقی افتاد؟ اختلافات بین مصدق و کاشانی، پایگاه نخستوزیری مصدق را سست کرد.
اگر ما بتوانیم اجماع کنیم، این اجماع قطعا حداکثری نخواهد شد اما اجماع حداقلی که میتوانیم برای توسعه ایران انجام دهیم. این اجماع میتواند شکل بگیرد و عملا هم شکل گرفته است. در همین قضیه سپنتا نیکنام فقط اصلاحطلبان نبودند که از او دفاع کردند، آقای توکلی بهتر از همه موضع گرفت. آقای لاریجانی پرچمدار مخالفت با نظر شورای نگهبان است. آقایان میرسلیم و ضرغامی نیز موضع گرفتند. پس یک اجماعی در حال شکلگیری است بر این مبنا که انتخابات حرف اول و آخر را بزند. در همین انتخابات ریاستجمهوری دیدیم که جریان شکستخورده به نامزد پیروز تبریک گفت؛ البته دیر این کار را انجام داد اما بالاخره تبریک گفت. در سیاست خارجی، بالاخره اکثریت غالب برجام را قبول دارند. البته نقدهایی هم مطرح میشود ولی کسی نمیآید بگوید من کلیتش را رد میکنم. این تجربه بسیار خوبی است. با هر تحلیل تاریخی ما چارهای نداریم تا انشاءالله بتوانیم اجماع ملیمان را بیش از گذشته برای اهداف درازمدت داشته باشیم.
آقای روحانی وجهه لازم بین دو جریان سیاسی و لایههای بالایی حکومت را دارد که بتواند این اجماع را حاصل کند؟ یعنی دو طیف درون حکومت محوریت او را برای اجماع میپذیرند؟
به نظرم همینطور است. آقای روحانی در سطوح نظام کار کرده و همیشه مورد تأیید رهبری بوده است. جناحهای مختلف سیاسی هم همیشه نشان دادند که میتوانند با او کار کنند، البته به جز اقلیتی که الان به شدت در حاشیه است. من فکر میکنم در چهل سالگی انقلاب، غیر از این هم راهی نداریم و فرد دیگری نیست که بتواند همان اجماع نسبی یا اجماع حداقلی را ایجاد کند.
Comments are closed, but trackbacks and pingbacks are open.