آیا «خندوانه» برنامه موفقی است؟

خندوانه، مجموعه سرگرم‌کننده و مهیجی است که در شبکه جوان «نسیم» به سومین فصل خود رسیده؛ برنامه‌ای که به مدد گمنامی نسیم راه را برای شوری که نیاز داشت باز دید و شبکه‌ای که به لطف خندوانه از دیگر شبکه‌های نوپا و حتی کهنه‌کار سبقت و در میان خانواده‌ها جا گرفت؛ سوال این نیست که کدام به گردن دیگری حق بیشتری دارد، بل این‌که آیا برنامه محبوب خندوانه، موفق است؟

قبل از هر توضیحی و شاید برخلاف انتظار، ابتدا پاسخ سوال را می‌دهم: «بله قطعا»
به باور نگارنده، پاسخ همین‌قدر کوتاه و قاطع است؛ نظری که حتما همراهان بسیار دارد و کمتر نیازمند دفاع و تحلیل. با این حال به‌عنوان یک ناراضی از رسانه ملی (با صفات تندتر و غیظ‌دارتر! بخوانید، لطفا) این مدعا را واکاوی کرده تا موفقیت خندوانه در جذب و حفظ مخاطب و حتی بازگرداندن روی‌گردانان، هرچند برای ۱ ساعت، از نگاهی تازه بررسی شود.

موفقیت، چه به حجم مخاطبین و اقبال عمومی باشد، چه به میزان آموزندگی و اثرگذاری، چه اتفاقاتی که دنبال شده و از دوستان پیگیری می‌شوند و چه واژگان و اصطلاحاتی که در دهان‌ها می‌افتند، «خندوانه» از آن پرنصیب است و با این شواهد باید بر موفق بودنش توافق کنیم.
تاکید می‌کنم بین موفقیت و محبوبیت فاصله است؛ هر برنامه طرفدارانی دارد در حالی که مخالفینی وقت خود را پایش نمی‌گذارند، پس محبوبِ عده‌ای هست درحالی که برخی دیگر آن را نمی‌پسندند؛ اما در نهایت می‌توان میزان موفقیت آن برنامه را ارزیابی کرد. مثلا همین شب‌ها یک مسابقه استعدادیابی بعد از خندوانه آنتن نسیم را به‌دست می‌گیرد که احتمالا مخاطبان و علاقمندانی دارد، اما صحبت از موفقیت درباره این برنامه به شوخی شبیه است. یا طنزهایی که برخی آن‌ها را با علاقه دنبال می‌کنند، اما حتی طرفدارانِ قدیمیِ کارگردان هم سکوت را به استمرار حمایت ترجیح می‌دهند.
اما خندوانه، در حالی که برای همه دوست‌داشتنی نیست، موفق است. نه فقط به دلیل ایده و ساختاری که هیجان و پرشور بودن را مجدانه دنبال می‌کند، نه فقط به‌خاطر شخصیت عروسکی گرم و شیرین و حاضرجوابش، نه فقط به‌خاطر دکور شاد و عظیمی که جمعیت قابل توجهی را همراه کرده و نه صحنه‌گردانی خوب مجری‌اش که ستودنی است، خندوانه موفق است چون خنده‌های شیرین و هیجان سالمی را آماده می‌کند بدون آن‌که نگران صحنه‌هایی بدآموز باشیم، بی آن‌که اعصاب‌مان از جلف‌بازی‌ها و توهین‌ها به‌هم بریزد و  به بیان خودمانی، مجبور باشیم شل بگیریم تا لودگی اذیتمان نکند و احیانا بخندیم!
خندوانه خنده حلالی است که این ادعا را کپشن خود نکرده، لحظات پرشور و هیجانی است که بالاوپایین پریدن‌های‌ش را روی خطی جلو می‌برد که نیازی به سانسور نداشته باشد و فضا و روندش را طوری برنامه‌ریزی می‌کند که فقط مردانه نشود! حالا که به اینجا رسیدیم اجازه دهید مصداقی بیاورم؛ آیا قسمت اخیر خندوانه (دوشنبه شب) را تماشا کردید؟
آن قسمت ۴ مهمان به اصطلاح ویژه داشت؛ به سبک تمامی برنامه‌های این‌چنینی، چهره‌های شناخته‌شده‌ای این‌بار از دنیای بازیگری. اما در ادامه، آنتن با سوال از نقش‌هایی که تاکنون بازی کرده‌اند یا پروژه‌هایی که مشغول همکاری هستند، غذا و رنگ مورد علاقه، توصیه به جوانان، بهترین خاطره تحویل سال و یا هرچیز دیگری که در هر مجله و مکتوبه‌ای قابل انعکاس است پر نشد. بلکه مهمانان به ۲ گروه تقسیم شده و طی چند بازی مهیج چون دابسمش گزارش‌های ورزشی، عکس‌وکلمه، لب‌خوانی ضرب‌المثل و بداهه‌سرایی به رقابت پرداختند. توجه داشته باشید که بازیگران مهمان این قسمت، خانم بودند تا حس خوب گفتن و خندیدن و تکاپوی خانم‌ها در استندآپ کمدی‌های فصل قبل، در قالبی تازه تکرار شود.

من، بسیاری از روحیات و اخلاقیات رامبد جوان را نمی‌پسندم.
من، بخش ایران‌گردی، به‌عنوان نمونه‌ای از فصل جدید، را ضعیف و با انتخابی نه‌چندان دلچسب توصیف می‌کنم.
من، در سومین فصل برنامه، هنوز هم بسیاری از هیجانات القایی برنامه را تصنعی و بیهوده می‌بینم.
من، با برخی از بخش‌ها، آهنگ‌ها، توصیه‌ها و… این برنامه مشکل دارم و در کل، خندوانه برنامه محبوب من نیست، اما…
خندوانه موفق است؛ بله قطعا.
 

دیگر مطالب

Comments are closed, but trackbacks and pingbacks are open.